اونچه میدره
سینهی وطن
نیست گاوآهن، نیست گاوآهن
سمب اسباس که
میکنه شیار
خاک این دیار، خاک این دیار.
سر قزاقا
بذر خاک ماس:
خاک پاک ما، خاک پاک ما.
***
ای دن آرام!
موج سنگینات
خون پدراس، اشک مادراس.
ای پدر، ای دن!
افتخار ما
خیل بیوههاس که میراث ماس:
ای پدر، ای دن!
پدر کشتهها
افتخارتاند، افتخار کن!
دن آرام، میخاییل شولوخوف، برگردان احمد شاملو، نشر مازیار
مدل وبلاگت عوض شده
ولی هنوزم خوبه
به ما سر نمی زنی
چهار شاخ كرديد قربان توي ترجمه ي اين و آن و دستتان آمده كه ما بوكسباد كرديم توي حماقت مان بين شاملو و به آذين . ميرزا دنده كمكي را كمك كن كه از بيخ عربيم .
میرزا جان ، نوشته های خودت زیباتر هستند. به متاع دیگرانت نیازی نیست.
همون ترجمه به آذین رو بازنویسی کرده و کار خوبی هم کرده. شاهدش هم همین تکه ای که نوشته ای.
بعد هم میرزا جان اتفاقن آن تیتر برای این بود که مثل تویی را به قلاب بیندازم که تئاتر گرم و زنده و بی بدیل آقای جلال تهرانی را دیده باشد و دمی با یادآوری خاطرات شیزو و نینو با هم حالی کنیم.
شاملو که روسی بلد نبوده. فکر می کنم فقط ترجمه به آذین رو برگردونده.
---------------
میرزا: از فرانسه برگردانده بوده، گمانم جناب به آذین هم از روسی ترجمه نکرده بودند. کمتر کسی از مترجمان ایران روسی بلد بودند و هستند.