«...بعضی وقت‌ها آدم خجالت می‌کشه و بعضی وقت‌ها می‌خواد دیوونه بشه. اما اگه ادامه بدی اون وقت یواش یواش می‌زنی زیر همه‌چیز. مخصوصاً نباید دنبال عوض کردن دنیا بود. دنیا خیلی وقته راه افتاده. از همون اولش هم بد راه افتاده بلافاصله هم راهش کج شده و توی این راه کج هم خیلی جلو رفته. حالا هیچ‌کس نمی‌دونه تو کدوم جهنم دره‌ای سرگردونه و ما رو هم با خودش می‌بره. هیچ‌کس هم نیست که دست آدمو بگیره. همه مثل همند. من از همه‌ی این قدیس مدیسا و آباء کلیسا و منجی‌های بشریت خسته شده‌ام. مسأله دیروز و امروز نیست. خیلی وقته که وضع همینه. حتی اگه از چین یا کوبا سر در بیاره. تا خرخره توش فرو رفتیم. این دنیا رو هر جوری خرابش کنی و بخوای از سر نو بسازی غیر از همینی که هست نمی‌شه. مسأله علمیه. مو لای درش نمی‌ره...»
رومن گاری، خداحافظ گری کوپر، برگردان سروش حبیبی، انتشارات نیلوفر



صفحه‌ی اول