«...بارون شروع می‌شه. اولین قطره‌های تند و تیز پراکنده‌اش با یک صدای آه مانندی می‌دوند لای برگ‌ها می‌خورند روی زمین، مثل نفسی که بعد از حبس درازی آزاد شده. دونه‌هایش به درشتی ساچمه‌ی گوزن‌زنی، داغ، انگار از دهنه‌ی تفنگ در اومده‌اند؛ با یک صدای جیز و جیز تندی می‌خورند به چراغ. بابا سرش رو بلند می‌کنه، دهنش شل و وله، نوار سیاه و خیس تنباکو چسبیده بیخ لثه‌هایش؛ پشت اون صورتش که از تعجب شل و ول شده انگار بیرون دایره‌ی زمان رفته تو فکر این اهانت نهایی...»
ویلیام فاکنر، گور به گور، برگردان نجف دریابندری



صفحه‌ی اول