- ساکتی؟
- آن پری چشم آبیه بود نگاهش یاد دریا می‌انداخت؟ داشتم برایش تعریف می‌کردم که اول فقط باد بود و ستاره‌ها. بعد یکی دو ستاره افتادند کف زمین، چشمه شدند. کنارشان سروها سر بلند کردند و صبح شد. همان موقع اولین سرودها را شنیدیم. همان سرودهایی که تا جان آدم راه پیدا می‌کنند و برایت از گذشته و آینده می‌گویند. باد با خودش سرودها را به همه‌جا برد تا جاودانه شوند. بعد برایش تعریف کردم پیرمرد که آمد هیچ نگفت. رفت کنار جوان‌ترین سرو، تکیه داد بهش و هزار سال به افق خیره شد.
- و؟
- هیچی، وسط تعریف کردنم اسرافیل ابله پایش را گذاشت روی دم گربه حنایی، کن فیکونی شد.
- پری هیچ چیز نگفت؟
- وقتی برگشتم دیدم به سروی تکیه داده و چشم‌هایش پر شده‌اند.


نظرات:

میرزای عزیز، چقدر دلمان برای «بارگاه» تنگ شده بود... ممنون ممنون


از ۲۲ خرداد به راه افتادیم در ۲۲ بهمن به آزادی خواهیم رسید.

بهمن، نبرد نهایی یا حداقل نبردی سرنوشت ساز است. افکار عمومی جهان همراه جنبش سبز است و دیگر همگان فهمیده‌اند مردم ایران هیچ سنخیتی با حکومتی که برآنان فرمان می‌راند ندارد. ۲۲ بهمن مردم هرچقدر باشکوه‌تر به خیابان‌ها بیایند حفاظ امنیتی بالاتری برای خود ایجاد می‌کنند و جلوی خشونت جمهوری اسلامی را خواهند گرفت. حاکمان ایران دیگر زمان برای کش دادن ماجرا ندارند درواقع فرصتشان خیلی وقت است به پایان رسیده است. این آخرین گام و سرنوشت‌سازترین گامی است که مردم ایران برای رسیدن به آزادی و زندگی شرافت‌مند انسانی باید بردارند. این گام هرچقدر استوارتر و بلندتر برداشته شود سرنوشت بهتری برای‌شان رقم خواهد خورد. اکنون همه‌ی ما آرشی هستیم با تیری در کمان که هر چقدر این تیر بلندتر بپرد.
ما شایسته‌ی زندگی بسیار بهتری هستیم نکبتی که پیرامون‌مان را گرفته است در شان و حد و اندازه‌ی تاریخ و فرهنگ و میزان رشد اجتماعی‌مان نیست. در صد سال گذشته از مشروطه تا کنون داریم برای آزادی و حق تعیین سرنوشت و عدالت اجتماعی مبارزه می‌کنیم و اکنون افق روشنی در پیش چشم‌مان گشوده شده است. پیرهایمان برای خاطر جوانانمان و جوانان‌مان برای تدارک دید سال‌ها خوش پایانی برای پیرانمان روز ۲۲ بهمن به خیابان می‌آیند و ارداه‌ی خود را برای داشتن زندگی بهتر در دنیایی بهتر به نمایش می‌گذارند. نه فقط برای خود که برای سعادت نوزاد دشمنمان به خیابان می‌آییم.


agha, ma besyar doost darim in first hand info i ke az zendegie rooz marre dar oon bala ha tahie mikonid. engar ke yek paparazzi ei rafte bashad bi saro seda yek gooshe i kamin karde bashad bebinad jenno malek o khode pire mard chetor hal o rooz migzaroonan.


آخیییییش.
دلم تازه شد میرزا.
این گربه حنایی و پری چشم آبیه بدجوری توی دل من جا باز کردن و کمتر که می نویسی، دلم براشون تنگ میشه.


پریا هیچی نگفتن زار و زار گریه می کردن پریا
مثه ابرای باهار گریه می کردن پریا


oooohh, kheyyli vaght bood bargah naneveshte shode bood inja...


دلمون تنگ شده بود براي گربه حنايي و اسرافيل و.....رفقا
اين پري چشم آبيه كه هيچي تير خلاص بود كلي ذوق كرديم



صفحه‌ی اول