داستان نگارنده و این المپیک زمستانی دست کم مایه خندهی خودش را حسابی فراهم آورد. اصولاً نگارنده نه سر پیاز است نه ته پیاز و نه از پیاز خوشش میآید ولی یک یقهای برای این المپیک برفی و طلاهای کانادا پاره کرد انگار هفت جدش اسکیمو و هاکیباز قهار بودند. البته مثل معروف آدم را سگ بگیرد جو نگیرد هم صادق است. خلاصه عرض شود به گمانم کانادا کن فیکون فرمود. این حضرات طی یک عدد المپیک زمستانی و یک عدد المپیک تابستانی که در مملکت قبلاً برگزار کرده بودند حتی یک طلا نبرده بودند. در نتیجه من باب آبرو نبردن از چهار پنج سال قبل یک برنامهای راه انداخته بودند که باید طوفان کنیم و مدال ببریم و اقلاً جزو سه تیم اول از لحاظ مدال قرار بگیرم. تخمین من این است که حتی خودشان باورشان نمیشد چنین کاری عملی باشد. بالاخره در کانادا هیچ چیز خیلی جدی نیست، ورزش و هارت و پورت که جای خود دارد.
حالا که تمام شد این مملکت با چهارده طلا رکورد تعداد طلای میزبان المپیک برفی را شکسته و از از همین لحاظ اول ایستاده، از آن یکی لحاظ یعنی تعداد کل مدالها سوم شده که البته واقعاً انتظاری نبود حریف آمریکا و آلمان بشود. تا همین دو سه روز قبل نروژ قدقد میکرد و سوم بود که بهحمدالله نشست سر جایش در ردیف چهارم.
یک سری از این مدالها داستان داشتند. مهمترینشان مدال برنز جوانی روشت بود. خانم از امیدهای مدال در اسکیت روی یخ بود ولی چند روز قبل از مسابقهاش مادرش درست همان روز که رسید ونکوور سکته کرد و درگذشت. فردایش اعلام شد او کماکان میخواهد مسابقه بدهد و یک نوع همدردی ملی پیش آمد و قضایا دراماتیک شد تا آنجا که وقتی مدال برنز برد گزارشگر تلویزیون کانادا اشک میریخت. مدال که گردنش میانداختند به زور جلوی اشکهایش را که اشک شادی نبودند میگرفت. در مراسم گالای آخر مسابقات هم همراه با آهنگ محبوب مادرش از سلین دیون رقصید. طلای کرلینگ (همین فرفرههایی که روی یخ قل میدهند و کلی ذوق میکنند) را هم مردان بردند، هر چند تیم زنان سوتی داد به سوئد باخت، ولی نقره هم بالاخره مدال است به خصوص چون نگارنده به شخصه بیست و هفت مدال طلا دارد.
آن یکی مدال مسأله ناموسی کاناداییها یعنی هاکی است. زد و در قسمت مقدماتی از آمریکا باختند. مملکت در بهت فرو رفت. باختن داریم تا باختن، از آن وضعیتها که میبازی بباز، ولی نه به آمریکاییها. اصلاً این آمریکاییها گند زدهاند به هاکی. یعنی چه دالاس تیم هاکی داشته باشد؟ آخر آنجا برف دارید؟ یخ دارید؟ پنگوئن دارید؟ خجالت نمیکشید؟ به هر حال بعد از این سرشکستگی، این دو تیم دوباره در فینال به هم رسیدند. دیروزش در هاکی زنان کاناداییها از آمریکا برده بودند ولی دل کسی خنک نشده بود. قضیه حیثیتی بود. با ملت قبل از مسابقه مصاحبه میکردند یکی میگفت آمریکا ببرد نصف ملتشان اصلاً خبر نمیشوند، ما ببریم کشور میرود روی هوا. داستان طوری شده بود که اگر اصلاً در کل المپیک طلا نمیبردند ولی این را برنده میشدند راضی بودند. امروز عصر بازی برگزار شد و در معیت گروهی از کبکیهای غیور در یک بار آنقدر عربده کشیدیم که کانادا برد. نگارنده حین سوزش گلو کماکان به قضیه پیاز و سگ میاندیشید.
وقتی طلاها را انداختند گردن تیم هاکی و سرود ملی کانادا را نواختند از کل صد نفر عربدهکش حاضر در بار یکی دو نفر بیشتر برای سرود بلند نشدند. بالاخره کبک است دیگر، همراهی با کشور مادر هم حدی دارد.
سلام . اونجا رفتی چی کار میرزا ؟ به هر حال اگه غیر از برف و یخ گلی سنبلی چیزی دیدی برسان سلام مارا
قربانت پویا
راستي اين هاكي همان ورژن برفي فوتبال آمريكايي نيست؟ چرا در آن منطقه نمودن انقدر طرفدار دارد؟
جناب میرزا،
ماجرای المپیک را از زاویه ی این جانب در وبلاگم بخوانید. زاویه ی تازه واردین...
سلام
متن بسیار زیبایی بود
کلی خندیدم به این قضیه ی پیاز و سگ
لطفا در این مراسمات بیشتر شرکت کنید
در ابتدا: سلام!
موضوع: ثبت نام دوره بهار راه اندازی کسب و کار(کارآفرینی)
مهلت ثبت نام: دوشنبه 26 بهمن-دوشنبه 24
اسفند
زمان شروع دوره: شنبه 14 فروردین
کلاس ها: رایگان/مجازی/ آنلاین/ آموزش از راه دور
مکان ثبت نام: http://khorshidschool.org/content/340&lang=fa_utf8
مکان کلاسها: http://khorshidschool.org/training/login/index.php
نتیجه: تدوین طرح کسب و کارتان در طول دور...ه +
مدرک فارغ التحصیلی از موسسه اوراسیا +
جایزه برای 3 دانشجوی برتر دوره + هدیه برای
همه ی فارغ التحصیلان دوره + ...
کسب اطلاعات بیشتر: info@khorshidschool.org
ارادتمند
مدیریت مدرسه کارآفرینی خورشید
[لبخند]
دمت گرم! خيلي باحال تعريف كردي! يادم باشه باز هم بيام اينجا!
پسررررررررر عاالی بود... من الان چشمام خیسه چون من مدلمه یکی گریه کنه منم گریه می کنم حالا گویا پیشرفت کردم اینجوری شدم که گزارشگر ورزشی کانادا گریه کنه من بخونم هم گریه ام می گیره... کلی هم خندیدم. راستی این هاکی که حیثیته منو یاد ها ای مت یور مادر انداخت که اون دختر کاناداییه در خاطراتش همه اش داشت هاکی بازی می کرد و به خاطر هاکی پرام نرفته بود و اینا. این کبکی ها هم موجوداتی اند ها، من اگه بیام کبک بکشنم هم فرانسوی حرف نمی زنم. چیه این زبون مزخرف. اه