I am either lacerated or ill at ease
and occasionally subject to gusts of life
Roland Barthes, Mourning Diary, November 15,1977
نظرات:
مردي كنار جاده ، عصا زير چانه چرت ...
او را کسي نزاده ، عصا زير چانه چرت ...
بـا چشمهاي مـشكي و با گيسوي سـپـيـد
پير نجيب زاده عصا زير چانه چرت ...
باران وگل ، سوار و پياده ، چگونه است ؟
عمریست ايستاده ، عصا زير چانه چرت ...
شايد به خواب رفته ببيند كه بعد مرگ
گويند مرد ساده ، عصا زير چانه چرت ...
از خاندان پاك سليمان پادشاه است
يـا عارفي فتاده ، عصا زير چانه چرت ...
رفتم كنار او ، به همان شكل ، بعد از آن
دو ، سه ، رديف ، تا ده ، عصا زير چانه چرت ...
هر يك براي مردم خود ، شعر مي سرود
در وصف حال جاده ، عصا ، زير چانه ، چرت ...
صفحهی اول
مردي كنار جاده ، عصا زير چانه چرت ...
او را کسي نزاده ، عصا زير چانه چرت ...
بـا چشمهاي مـشكي و با گيسوي سـپـيـد
پير نجيب زاده عصا زير چانه چرت ...
باران وگل ، سوار و پياده ، چگونه است ؟
عمریست ايستاده ، عصا زير چانه چرت ...
شايد به خواب رفته ببيند كه بعد مرگ
گويند مرد ساده ، عصا زير چانه چرت ...
از خاندان پاك سليمان پادشاه است
يـا عارفي فتاده ، عصا زير چانه چرت ...
رفتم كنار او ، به همان شكل ، بعد از آن
دو ، سه ، رديف ، تا ده ، عصا زير چانه چرت ...
هر يك براي مردم خود ، شعر مي سرود
در وصف حال جاده ، عصا ، زير چانه ، چرت ...