- خرق عادت چه صیغه‌ای است؟
- دیدی پیرمرد هر وقت دید عادت کرده و خب خوش ندارد عادت کند، آن وقت می‌ایستد و عصایش را دو بار تق می‌زند به زمین؟ همان.
- دیدم ولی خب این خرق‌اش کجاست؟
- باید بروی پایین ببینی چه کن‌فیکونی می‌شود. رودخانه‌ها سربالا می‌روند، همه‌ی رمان‌ها از نو نوشته می‌شوند. گل و صنوبر به هم می‌رسند و نمی‌رسند.
- ولی گمانم فرقی در حال این ملک مشنگ نکند، این چرا هی شیرجه می‌زند تو برگ‌ها؟
- پی گربه حنایی است. آن پدر سوخته پاییزها خودش را بین برگ‌ها استتار می‌کند گیرش نیاوریم.


نظرات:

دلتنگ بارگاه بودیم


سلام
میرزا باقلمش مرکب را نوازش کرد
کاغذ رانوازش کرد ...حالا گربه حنایی نزدیک میشود



صفحه‌ی اول