روز پنجم
از در بدر آمدیم. گفتیم حال چیست؟ گفتند گاه خورش است. گفتیم چه خورشی؟ گفتند انار دانه دانه است و هندوانهی درون سرخ، کشک بادمجان پر ملات است و رشته پلویی با مرغ نهان و آشکار و کوکویی سبزیسرشت و سالادهای فراوان از سبز تا الویه. گفتیم انارش ساوه است و یا بادمجاناش بم؟ گفتند هیچ، ولی رشتهاش از بوشهر است و قطاباش از شیراز و قرابیهاش از تبریز. گفتیم شراباش از کجاست؟ داریوش از آن سوی مجلس نعره برآورد که آن خط سوم منم. پس در چنین فرخنده شبی پر اطناب، بخورید و بیاشامید که برآمدن آفتاب را ضامنی نیست، دم دریابید. پس یافتیم.
جزاک الله میرزا . خاطرمان را شاد کردید از این اطناب مُملی که در نوشتن به کاربردید تا بگویید که شب دوش را به شادی سپری کرده اید .
جزاک الله میرزا. خاطرمان شاد شد با این اطناب مُملی که در خرج الفاظ به خرج دادید تا بگویید شب دوش به شادی سپری شده است .