روز نوزدهم
خانه‌ای بسازم با هشت‌دری خوش‌نوری آغاز شود و از راهرویی دنج برود تا حیاط بیرونی، دور تا دورش اتاق‌های تابستانه و زمستانه. دو حیاط اندرونی بسازم و بر پشت بام‌شان بهارخوابی، شاید هم فقط یکی. آخر دو اندرونی به چه کارمان آید، شازده‌ی قجر نیستیم که. سرداب را دلباز و خنک بنا کنم با پیرنشینی دور تا دور. شاه‌نشینی باشد گچ‌بری و آینه‌کاری شده و سقفش طرح گنبدی و کف اتاق فرشی با طرح گنبد تا سقف و فرش آیینه‌ی هم باشند. ارسی‌ها ظریف و هزار رنگ. دو نورخانه چون دو گوشواره دو سوی شاه‌نشین. حیاط پوشیده از سرو و چنار و انجیر. حوضی میانه به رنگ فیروزه، همیشه لبریز از آب شفاف با گلبرگ‌هایی شناور از شمعدانی‌های اطراف.
خانه‌ای بسازم که خانه شود نامیدش.



صفحه‌ی اول