- ناخدا، چرا دیگر به دریا باز نگشتی؟
- دریا حقیقت بود و حقیقت سخت بود. بندر اما خلافش بود، آرامش بود. عاقبت هر جویندهای بازگشت است.
دریا
حقیقت و دریا
وسطش سرگردانی و ساحلش آرامش ؟
بندر هم یه سر دریاست
و گاهی سختی های خودش رو داره
و اونکه دنبال حقیقت میگرده یه روزی برای دیدن بخشی از حقیقت
به بندر برمیگرده
هیچ وقت فکر نمی کردم ناخدا دریا رو ترک کنه
تازه فهمیدم ناخدا چه کرده
آقای پیکوفسکی چقدر من شما رو ندیده دوست دارم.
دوسش داشتم
عاقبت جوینده بازگشت است