echo "
چندین سال قبل بانو از نگارنده خواسته بود کمی ترکی یادش بدهد. آمدم شروع کنم دیدم حتی نمیدانم اصول اولیه این زبان چیست. تجربهی غریبی است که یک زبان را فقط شنیداری یاد گرفته باشی و هیچ وقت ساختارش یا صرف فعلش را به تو نیاموخته باشند. شنیداری یاد گرفتن طبعاْ فقط در بچگی میشود و بزرگسالی به دست کم مقداری اصول اولیه لازم دارد. نگارنده متوجه شد باید اول اصول اولیه را خودش یاد بگیرد قبل از اینکه به کسی دیگر بخواهد راه و چاه نشان بدهد. کور که نباید عصاکش کور دگر شود.
منابع آموزش ترکی آذری زیاد نیستند، اگر هم باشند چندان در دسترس نیستند. در دنیای آنلاین که چیز دندانگیری پیدا نشد. در دنیای مکتوب منابعی هست ولی بیشترشان برای ترک زبانان نوشته شدهاند و توجهشان بیشتر روی دستور زبان است. مشکل بزرگی که نگارنده داشت و دارد این است که در بسیار موارد توافق نظری بین صاحبنظران نیست. هر کتاب دستور زبان را به شکلی بیان میکند و به خصوص در مورد تعداد زمانها و نوع صرف اختلافات جدی وجود دارد.
این شد آغاز یک مسیر یکی دو ساله نگارنده که سعی کند مخرج مشترکی از منابعی که در دست داشت دربیاورد و راهی پیدا کند برای سادهتر کردن قضیه. ایراد کار این بود که نگارنده علاقمند به زبان است و نه متخصص. مقیم خارج از ایران بودن هم دسترسی به اهل فن را محدود میکند و منابع هم هر چه در سفر به وطن گیر میآمد بود. دست کم میتوانم بگویم تمام تلاشم را برای صحت کار کردهام. کور سوی امیدی دارم که با انتشار این راهنما و گرفتن بازخوردها، بشود به تدریج ایرادهای کار را اصلاح کرد.
خودآموز زبان نوشتن کاری بود ورای تخصص نگارنده. برای همین این راهنما بیشتر ورود به مساله است. سعی کردم کمی از ساختار زبان را در قسمت «دستور زبان» بیاورم. از دوستی شنیده بودم فرانسه را به شوق فهمیدن آهنگهای فرانسوی یاد گرفته بوده. فکر کردم بد راهی نیست. چند شعر فولکور و یک شعر از شهریار را به تفکیک کلمات ترجمه کردم به عنوان راهنما. گمانم خواننده بتواند بسیار از قوانین را از میان همین مصرعها با هوش سرشارش دربیاورد.
همانطور که مفصلتر بحث خواهد شد، ترکی زبان پیوندی است و این یعنی کلمات از ترکیب «پسوند»ها. بخشی از غنای ترکی از تنوع پسوندها میآید. من سعی کردم پسوندهای مرسوم را جمع کنم و پسوندهای کمتر مرسوم با خاکستری کمرنگ آمدهاند. پسوندهایی ادبیتر و قدیمیتر خارج از حوصله این متن بودند.
در مورد خط، تصمیم شاید رادیکالی گرفتم که با حروف لاتین کلمات ترکی را بنویسم. خط همان خط کشور آذربایجان است که به ترکی ما نسبت به ترکی استانبولی شبیهتر است. جدا از اینکه خط را قضیه چندان مهمی نمیدانم، گمانم خواندن کلماتی ناشناخته با حروف لاتین راحتتر است تا خط فارسی. غیر از اینکه چند حرف ترکی معادل دقیق فارسی ندارند و حروف پیشنهادی (و، ؤ، وٚ) میان هزار حرکه گم میشوند (پیشنهاد بهتری هم برای این حروف ندارم هر چند ۋ به نظر خوشگل میآید). القصه اگر به دلیل این انتخاب کماکان نگارنده را مستحق تیرباران میدانید، کار خاصی جز طلب حلالیت از دستم برنمیآید.
دو خط هم در مورد ترکی و آذری: بدون اینکه قضیه را به وطنپرستی و رگ گردن گره بزنیم نگارنده عارض است آذری نام زبانی از خانوادهی زبانهایی هندی-ایرانی است که در آذربایجان، پیش از ورود ترکان مرسوم بوده است. امروزه استفاده از آن بسیار محدود است و فقط به شکل زبان تاتی مرسوم است. از آن سو زبان ترکی در طول سالها خود شاخه شاخه شده است و لهجهی مرسوم در آذربایجان ایران، ترکی آذری است (شاخههای دیگر ترکی استانبولی، ترکمنی، قشقایی و... است). القصه نگارنده با کمی نگرانی اطلاق «آذری» به این زبان را کمی گیج کننده دانسته و «ترکی آذری» را دقیقتر میداند. طبعاْ قضیه تیرباران و حلالیت اینجا نیز حاکم است.
نکته آخر در مورد تفاوت لهجههاست که در مورد اشعار دردسری مجزا است. شعرهای فولکلور قدمتی دارند ورای جدایی کشور آذربایجان از ایران و چون در کار ثبت زبان بسیار پیشتر از ما بودند، ضبط بعضی از اشعار به لهجه ترکی باکو است که با ترکی ما تفاوتهایی در صرف فعل و دیگر جزئیات دارد. نتیجه اینکه علی رغم تلاشهای نگارنده گمانم زبان بین شعرها صد در صد هماهنگ نیست. دست بردن در شعر هم بلاغتی میخواهد که نگارنده در هیچ زبانی دارا نیست.
باقی بقایتان
میرزا
الفبای ترکی مانند فارسی ۳۲ حرف دارد، هر چند تناظر یک به یکی وجود ندارد. تعداد حروف صدادار ترکی ۹تا است و سه مورد آن (ı, ö, ü) معادل فارسی ندارد (غیر از این سه تا، «آ»ی ترکی کوتاهتر از فارسی است ولی حالا مته به خشخاش نگذاریم هم به جایی برنمیخورد). سختی تلفظ ترکی برای فارسیزبانان همین سه حرف صدادار است وگرنه باقی حروف صدادار و بیصدا یکی هستند. اگر به دلیلی فرانسه بلد باشید دست کم دو صدای ö و ü را حریف هستید، «ای کوتاه» حالا آنقدر هم تقلیدش کلیدی نیست. یک e کلهپا هم هست (ə) که تا عادت کنید باید «اَ» بخوانیدش چند تار موی سفید بیشتر خواهید داشت.
مثال | آوا | استانبولی | آذری | فارسی |
Almax (گرفتن), hot | /ɑ/ | Aa | Aa | آی کوتاه |
Əl (دست), اسب, cat | /æ/ | - | Əə | اَ |
Yel (باد), ارث, egg | /e/ | Ee | Ee | اِ |
Ilan (مار), شیر, free | /i/ | İi | İi | ای |
Qızıl (طلا), timber | /ɯ/ | Iı | Iı | ایْ |
Sol (چپ), گل, October | /o/ | Oo | Oo | اُ |
Söz (سخن), peu («کم» به فرانسه) | /ø/ | Öö | Öö | اؤ |
Ulduz (ستاره), دور, put | /u/ | Uu | Uu | او |
Düzmax (چیدن), tu («تو» به فرانسه) | /y/ | Üü | Üü | اوٚ |
Baba (بابا) | /b/ | Bb | Bb | ب |
Pul (پول) | /p/ | Pp | Pp | پ |
Toz (غبار) | /t/ | Tt | Tt | ت |
Can (جان) | /dʒ/ | Cc | Cc | ج |
Çaxmaq (چخماق) | /tʃ/ | Çç | Çç | چ |
Xaliq (خالق) | /x/ | - | Xx | خ |
Daş (سنگ) | /d/ | Dd | Dd | د |
Röya (رویا) | /r/ | Rr | Rr | ر |
Zər (زر، طلا) | /z/ | Zz | Zz | ز |
Jalə (ژاله) | /ʒ/ | Jj | Jj | ژ |
Sağ (سالم) | /s/ | Ss | Ss | س |
Şəhid (شهید) | /ʃ/ | Şş | Şş | ش |
Bağ (باغ) | /ɣ/ | Ğğ | Ğğ | غ |
Fikir (فکر) | /f/ | Ff | Ff | ف |
Qaş (ابرو) | /G/ | - | ق | |
Kitab (کتاب) | /k/ | Kk | Kk | ک |
Gəzmax (گشتن) | /g/ | Gg | Gg | گ |
Lütfən (لطفاً) | /l/ | Ll | Ll | ل |
Mümkün (ممکن) | /m/ | Mm | Mm | م |
Nar (انار) | /n/ | Nn | Nn | ن |
Vaxt (وقت) | /v/ | Vv | Vv | و |
Hərf (حرف الفبا) | /h/ | Hh | Hh | ه |
Yox (خیر) | /j/ | Yy | Yy | ی |
زبانها از نظر ساختِ واژه (صرف در عربی یا Morphology در انگلیسی) به دو شاخه اصلی تقسیم میشوند. زبانهای تحلیلی (Analytic) و ترکیبی (Synthetic). در زبانهای تحلیلی، فرم کلمه در کارکردهای مختلف تغییر نمیکند و معنای آن با توجه به بقیه اجزای جمله تعیین میشود. در یک زبان تحلیلی مثلاً گفته میشود: من رفت امروز، تو رفت دیروز. زبان ماندارین (چینی) یک زبان تحلیلی است.
در مقابل کلمات در زبانهای ترکیبی دچار تغییراتی به حسب مصرف میشوند. زبانهای ترکیبی به دو شاخه اصلی تصریفی (Fusional) و پیوندی (Agglutinative) تقسیم میشوند. زبان تصریفی یعنی کلمات بنا به کارکرد صرف میشوند و پسوندها در اکثر مواقع چند ویژگی را نمایندگی میکنند، مثلاً یک پسوند ممکن است هم نشانهی زمان گذشته باشد و هم به مفرد شخص دلالت کند. آلمانی، فرانسوی و عربی زبانهای تصریفی هستند.
در زبانهای پیوندی مانند زبان تصریفی کلمات بنا به کارکرد تغییر شکل میدهند با این تفاوت که هر پسوند فقط یک ویژگی را نمایندگی میکند و ممکن است به هر کلمه تعداد زیادی پسوند اضافه شود. این زبانها به ندرت استثنا دارند. ترکی، ژاپنی و فنلاندی جزو زبانهای پیوندی هستند.
خانوادههای فوق بیشتر یک طیف هستند تا یک طبقهبندی خشک. اکثر زبانهایی بین دو خانواده زبانی قرار دارند و در طول زمان ممکن است از یک سر طیف به سر دیگرش بروند. برای مثال انگلیسی (مانند باقی زبانهای هند و اروپایی) ابتدا زبانی تصریفی بود ولی انگلیسی مدرن بیشتر یک زبان تحلیلی است. فارسی امروز هم ویژگیهای تصریفی دارد و هم پیوندی، ولی اگر اصراری باشد که فقط یکی را انتخاب کنیم جزو زبانهای پیوندی قلمداد میشود.
تمام این قصهی حسین کرد شبستری گفته شد که تفاوت فارسی و ترکی بیشتر معلوم شود. ترکی به عنوان یک زبان پیوندیتر، از تعداد بیشتری پسوند در کلماتش استفاده میکند و گاه یک فعل چند تکهی فارسی میشود یک فعل بسیار طولانی ترکی. مثال معروف Sancilandiranlardanimiş است که ترجمهاش حدوداً میشود «گویا از آن چیزهایی است که باعث دلدرد میشود». اینجا به کلمه «دلدرد» پنج پسوند اضافه شده است. البته این فعل بیشتر به درد کُری خواندن در مقابل فارسی میخورد و در ترکی مرسوم کلمات به این طولانیای نعوذبالله استفاده نمیشوند. برای جلوگیری از در خماری ماندن خواننده بعد از کمی توضیحات در باب ساخت واژه، در بخشهای آتی همین کلمه با پسوندهایش، جزء به جزء بررسی میشود.
بحث هماهنگی اصوات در ترکی بحثی مهم و پیچیده است. شخص نگارنده مدت طولانیای جان کند که ملتفت شود چه خبر است. برای کسی که هیچ ترکی بلد نیست به نظرم به نسبت ناآشنا خواهد بود (نزدیکترین مشابهای که به ذهنم میرسد بحث «اعلال» در عربی است). از طرفی نمیشود حذفش کرد چون شکل کلمات را مقدار مناسبی عوض میکند. برای همین در خوانش اول فقط اگر بفهمید تا حدودی چه خبر است کافی باید باشد. وقتی با پسوندها و کلمات بیشتر آشنا شدید قاعدتاْ مطالعهی دوبارهی این بخش سادهتر خواهد بود.
۹ مصوت زبان ترکی با توجه به روش تولید صدا در دهان به دو دستهی ظریف (ə, e, i, ö, ü) و ثقیل (a, ı, o, u) تقسیم میشوند. مصوتهای ثقیل با شدت ادا میشوند و مصوتهای ظریف خفیفتر.
مصوتها دستهبندی دیگری هم با توجه به شکل لبها دارند: غنچهای (o, ö, u, ü) و غیر غنچهای (a, ə, e, i, ı). شأن نزول اسم اینها هم در همان اسمشان نهفته است.
ترکیب این دو دستهبندی چهار خانواده برای مصوتهای ترکی میدهد:
ظریف | ثقیل | |
ö, ü | o, u | غنچهای |
ə, e, i | a, ı | غیر غنچهای |
هر کلمه ترکی فقط یکی از این خانوادهها را میتواند استفاده کند. یعنی تمام مصوتهای یک کلمه یا همگی مثلاً ثقیل غنچهای هستند یا ظریف غنچهای و غیره. این به آهنگین بودن زبان کمک میکند. برای کلمات بدون پسوند طبعاً این قانون مشکل خاصی ایجاد نمیکند. ولی وقتی به اضافه کردن پسوندها میرسیم مسایل کمی پیچیده میشوند.
خانوادهی حاکم بر هر کلمه بر اساس اولین مصوت کلمه است و این مصوت اول تعیین میکند باقی مصوتها باید ثقیل باشند یا ظریف، غنچهای باشند یا غیر غنچهای. بنابراین مصوتهای وسط کلمه بنا به مصوت اول کلمه تغییر میکنند. یک خبر خوب اینکه سه مصوت (e, o, ö) فقط در اول کلمه میآیند و هیچ وقت در وسط کلمات ظاهر نمیشوند و در نتیجه دچار تغییر و تحولی هم نمیشوند. میماند ۶ مصوت که به صورت زیر دچار حول حالنا میشوند:
ظریف غیر غنچهای | ظریف غنچهای | ثقیل غیر غنچهای | ثقیل غنچهای | |
ə | ə | a | a | a/ə |
i | ü | ı | u | i/ı/u/ü |
نتیجه اینکه اکثر پسوندهای ترکی چندین تلفظ دارند که بسته به مصوت حاکم بر کلمهی اصلی یکی از این حداکثر چهار شکلشان استفاده میشود. چند مثال:
- فعل Gəlirəm (میآیم) از بن فعل Gəl (بن آمدن) به علاوه پسوندهای ir- و əm- ساخته شده است. چون مصوت اول (ə) ظریف و غیر غنچهای است، مصوتهای پسوندها (i) و (ə) هر دو ظریف و غیر غنچهای هستند.
- فعل Yazıram (مینویسم) از بن فعل Yaz (بن نوشتن) به علاوه همان پسوندهای ir- و əm- ساخته شده است. ولی چون مصوت اول (a) ثقیل و غیر غنچهای است، مصوت پسوندها از ظریف به معادل ثقیل و و غیر غنچهایشان (ı) و (a) تبدیل شدهاند و پسوندها به ır- و am- تغییر شکل دادند.
- پسوند çı- پسوندی است که شغل را تعیین میکند (به فارسی هم به شکل «چی» وارده شده است مانند «قهوهچی»). این پسوند در ترکیب با اسمهای مختلف، چهار شکل مختلف به خود میگیرد. برای مثال sazçı (نوازنده، ثقیل غیر غنچهای)، dəvəçi (سابربان، ظریف غیر غنچهای)، yolçu (مسافر، ثقیل غنچهای) و gözçü (دیدهبان، ظریف غنچهای).
یک استثنای مهم وقتی است که مصوت حاکم بر کلمهای غنچهای است (ثقیل و ظریفش مهم نیست) و در میانهی کلمه یک a و یا ə پیدایشان میشود. این دو حضرت زورشان به مصوت حاکم چربیده و از آن جا به بعد کلمه ناگهان غیر غنچهای ثقیل (اگر a آمده باشد) و یا غیر غنچهای ظریف (اگر ə آمده باشد) خواهد بود. مثلاً qonaqsız (بی مهمان) باید قاعدتاً میبود qonaqsuz ولی به علت حضور شخص شخیص a شده است qonaqsız.
جز این، هماهنگی اصوات استثناهای دیگری هم در ترکی دارد خارج از حوصلهی این بحث (و یحتمل سواد نگارنده). در ضمن هماهنگی اصوات بر کلمات وارداتی از فارسی و عربی و اروپایی حاکم نیست. مثلاً کلمه Kitab (کتاب) که از عربی و فارسی وارد ترکی شده است هم مصوت ظریف دارد و هم مصوت ثقیل.
در بخشهای بعدی من برای سادگی فقط املای پسوندها را با مصوت ثقیل و غیر غنچهای نوشتهام. اگر خواستید تلفظ دقیق را دنبال کنید بعد از ساختن هر کلمه یک مروری بر هماهنگی اصواتش بکنید و لازم شد مصوتها را ظریفکاری و غنچهکاری بکنید. ولی در کل به نظر نگارنده شنیداری یاد گرفتن این قضیه راحتتر است. حتی اگر کسی بدون دانستن این قانون حرف بزند، دست بالا کمی لهجه غریبی خواهد داشت که ترکیزبانان محترم با اصلاح در محل در اسرع فرصت از خجالت فرد مورد نظر در میآیند.
در ضمن در ادامهی این متن، گاه حروفی به ضرورت لهجه یا دیگر قوانین آوایی حذف شدهاند و علامت () برای حروف حذف شده استفاده شده است. گاه به همان دلایل حروفی اضافه میشوند و علامت [] برای این حروف استفاده شدهاند. مرسوم ترین استفاده از [] وقتی است که دو حرف صدادار باید به هم وصل بشوند و برای سهولت یک y و یا n بینشان اضافه میشود. مثلاً در yazmalı+am (باید بنویسم) بین دو کلمه یک y اضافه میشود تا a و ı را به هم متصل کند. نتیجه میشود yazmalıyam. و یا در gecə+i (شب را) بین دو کلمه یک n اضافه میشود: gecəni. اینکه چه حرفی به عنوان واسط استفاده میشود به نوع پسوند وابسته است تا حروف قبل و بعد. مثال فارسی این قضیه «آهستگی» است که از ترکیب «آهسته» و «ای» به علاوهی یک «گ» واسط ساخته شده است.
یک نکته هم در مورد حروف صدادار. البته این نکته دخلی به هماهنگی اصوات ندارد ولی تا صحبتمان گل افتاده این را هم بنویسم. در ترکیب حروف بیصدا و صدادار در چند حالات حرف صدادار منقلب میشوند و به حرف دیگری تغییر میکنند. باز هم این قانون فقط در مورد کلمات خارجی صدق نمیکند.
مثال | قانون |
uşaq کودک + ın = uşağın مالِ کودک | q + حرف صدادار = ğ |
göyçək زیبا + əm = göyçəyəm خوشگل هستم | k + حرف صدادار = y |
get بن رفتن + iram = gediram میروم | t + حرف صدادار = d (فقط در افعال) |
ضمایر اشاره | ضمایر ملکی متصل کتابم |
ضمایر ملکی منفصل کتاب من |
ضمایر شخصی |
Bu این | -ım م-َ | Mənim من -ِ | Mən من |
O آن | -ın ت-َ | Sənin تو -ِ | Sən تو |
Bunlar اینها | -[s]ı ش-َ | Onun او -ِ | O او |
Onlar آنها | -ımız مان-ِ | Bizim ما -ِ | Biz ما |
Bura اینجا | -ız تان-ِ | Sizin شما -ِ | Siz شما |
Ora آنجا | -[s]ı شان-ِ | Onların ایشان -ِ | O(n)lar ایشان |
ضمایر ملکی متصل پسوندهایی هستند که مانند فارسی به اسم متصل میشوند. مثلاْ Kitabim (کتابم) همان Kitab (کتاب) است به علاوه im- (ضمیر ملکی اول شخص مفرد). ضمایر ملکی منفصل مانند my, your,... انگلیسی است. در ترکی ضمایر ملکی منفصل عموماً همراه با ضمایر ملکی متصل میآید. مثلاً mənim kitabım یعنی «کتاب من» یا همان «کتابم».
ساختار فعل در ترکی به شکل زیر است. چون از خط لاتین استفاده میکنیم پسوندها از سمت راست کلمه اضافه میشوند.
پسوند شناسه + پسوند وجهی + پسوند بُعد زمانی + بن = ساختار فعل
پسوند بُعد زمانی تعیین میکند در یک زمان خاص چه بعدی (استمراری، ساده، ابدی و...) فعل به خود میگیرد. پسوند وجهی (که حضورش اختیاری است) جزئیات بیشتری (آرزو، شرطی و...) به فعل اضافه میکند. پسوند شناسه به دو شکل حال/آینده و گذشته وجود دارند و غیر از زمان، شخص فعل را تعیین میکند. جدا کردن پسوندها به بعد زمانی و وجهی از ابداعات مشکوک نگارنده است و هدف سادهتر کردن آموزش و کمی ساختار دهی به این دریای پسوندها است.
ترکیبهای متنوع پسوندهای بعد زمانی و وجهی قضیه شمارش تعداد زمانهای ترکی را سخت میکند. پسوندهای وجهی تعداد متنابهی هستند و به هر پسوند زمانی میتوانند اضافه شوند. اگر هر کدام از این ترکیبها را یک زمان جدید حساب کنید، میرسید به اعداد نجومی که برخی منابع نوشتهاند. نگارنده از خوف جان نظر خاصی در این قضیه ندارد و به ذکر ترکیبهای مرسوم در ترکی امروزی بسنده کرده است.
پسوند بعد زمانی تعیین میکند در یک زمان خاص چه بعدی (استمراری، ساده، ابدی و...) فعل به خود میگیرد.
پسوند شناسه + پسوند وجهی + پسوند بعد زمانی + بن = ساختار فعل
-max: مصدر (yazmax = yaz بن نوشتن + max = نوشتن) -ır: استمراری (yazıram = yaz بن نوشتن + ır + am مینویسم = شناسهی حال) -ar: ابدی (yazaram = yaz بن نوشتن + ar + am هر روز مینویسم = شناسهی حال) -acağ: آینده (yazacağam = yaz بن نوشتن + acağ + am خواهم نوشت = شناسهی حال) -mış: نقلی (yazmışam = yaz بن نوشتن + mış + am نوشتهام = شناسهی حال)
دمنوشت اول: اگر پسوند مصدر (max-) به فعلی با مصوتهای ظریف بچسبد، علاوه بر اینکه طبق اصول a تبدیل به ə میشود، و به دلایلی که بر نگارنده پوشیده است x هم به k تبدیل میشود. القصه max- میشود mək- مثلا Getmək (رفتن).
دمنوشت دوم: به دلایلی که بر نگارنده نیز پوشیده است، بعد زمانی نقلی (miş-) با وجود اینکه برای ساخت گذشته نقلی و بعید استفاده میشود، از شناسه زمان حال/آینده استفاده میکند. در بخشهای بعدی مثالهایش را میبینید.
پسوند وجهی (که حضورش اختیاری است) جزئیات بیشتری (آرزو، شرطی و...) به فعل اضافه میکند.
پسوند شناسه + پسوند وجهی + پسوند بعد زمانی + بن = ساختار فعل
-sa: شرطی (yazsam = yaz بن نوشتن + sa + (a)m اگر بنویسم = شناسهی حال)
-malı: اجباری (yazmalı[y]am = yaz بن نوشتن + malı + am باید بنویسم = شناسهی حال)
-a: آرزویی (yazam = yaz بن نوشتن + a + (a)m کاش بنویسم = شناسهی حال)
-ma: نفی (yazmıram = yaz بن نوشتن + m(a) + ır حال استمراری + am نمینویسم = شناسهی حال)
-amma: نتوانستن (yazammıram = yaz + amm(a) + ır حال استمراری + am نمیتوانم بنویسم = شناسهی حال)
-mağda: در حال (yazmağda[y]am = yaz بن نوشتن + mağda + am دارم مینویسم = شناسهی حال)
-ımış روایی (yazacağımış = yaz بن نوشتن + acağ آینده + ımış + am گویا قرار بوده بنویسم = شناسهی حال)
دم نوشت: کل این قضیهی «وجه روایی» در ترکی پیچیده است و معادل فارسی سادهای ندارد. منظور این است که گوینده از وقوع آن اطمینان ندارد. یعنی گویا قرار بوده کاری رخ بدهد و به نظر میآید رخ نداده است. یک گیر گرامری هم دارد که علیرغم اینکه وجه روایی فقط به ابعاد زمانی گذشته وصل میشود، مانند بعد زمانی نقلی، از شناسه زمان حال استفاده میکند. در فارسی یک زمانی هست به اسم «گذشته ابعد»، مثلاً «گرفته بوده است» که تا حدی مطابق بعضی کارکردهای این وجه است.
پسوند شناسه به دو شکل حال/آینده و گذشته وجود دارند و غیر از زمان فعل، مانند فارسی «شخص» فعل را تعیین میکنند.
پسوند شناسه + پسوند وجهی + پسوند بعد زمانی + بن = ساختار فعل
گذشته | حال و آینده | |
-dım | -am | Mən |
-dın | -san | Sən |
-dı | - | O |
-dıx | -ıx | Biz |
-dız | -sız | Siz |
-dılar | -lar | Olar |
پسوندهای دوم شخص جمع در اصل یک sınız- و dınız- بودهاند و هنوز هم در شکل ادبی همینطور باید نوشته بشوند. ولی در ترکی روزمرهی ما nı افتاده است و در باقی این متن هم بدون nı نوشته خواهند شد.
مانند اکثر زبانهای هند-اروپایی فعل بودن/استن در ترکی (ımək) دقیقا از قوانین صرف فعل پیروی نمیکند. در این بخش صرف این فعل در زمانهای مختلف آورده شده است و چارهی چندانی جز حفظ کردنشان به نظر نمیآید. بالاخره کسی نگفت زبان یاد گرفتن راحت است. نفی این فعل هم به جای پسوند me- که برای دیگر افعال استفاده میشود از dağır- استفاده میکند.
بودن نقلی عاشق بودهام |
نبودن عاشق نبودم |
بودن عاشق بودم |
نیستن عاشق نیستم |
هستن/استن عاشق هستم |
|
Aşıq ımış am | Aşıq dağır ıdım | Aşıq ıdım | Aşıq dağır am | Aşıq am | Mən |
Aşıq ımış san | Aşıq dağır ıdın | Aşıq ıdın | Aşıq dağır san | Aşıq san | Sən |
Aşıq ımış | Aşıq dağır ıdı | Aşıq ıdı | Aşıq dağır (dır) | Aşıq dır | O |
Aşıq ımış ıx | Aşıq dağır ıdıx | Aşıq ıdıx | Aşıq dağır ıx | Aşıq ıx | Bız |
Aşıq ımış sız | Aşıq dağır ıdız | Aşıq ıdız | Aşıq dağır sız | Aşıq sız | Sız |
Aşıq ımış lar | Aşıq dağır ıdılar | Aşıq ıdılar | Aşıq dağır (dırlar) | Aşıq dırlar | Olar |
برای سوم شخص جمع اگر فاعل شخص نباشد قسمت lar- حذف میشود. مثلاً میگوییم Bunlar kitabdir (اینها کتاب هستند) و نه Bunlar kitabdirlar.
وجود داشتن در ترکی مبتنی بر فعل var است که شکلش هم تغییری نمیکند. حالت منفی آن (وجود نداشتن) از فعل هستن که بالا بحث شد استفاده میکند.
وجود نداشت/نداشتند | وجود داشت/داشتند | وجود ندارد/ندارند | وجود دارد/دارند |
Yoxidi | Varidi | Yoxdur | Var |
از ترکیب شناسههای حال/آینده و گذشته با پسوندهای بعد زمانی ۱۰ زمان اصلی برای ترکی ساخته میشوم. این زمانها به واسطه پسوندهای وجهی میتوانند توسعه پیدا کنند. همان طور که قبلاً نوشته شد، برای ساخت به بن فعل (مانند Yaz) ابتدا پسوند بعد زمانی و سپس شناسه اضافه میشود. ده زمان اصلی به این ترتیب هستند (صرف دقیق در بخش بعدی).
شناسهی گذشته (-dım, -dın,...) |
شناسهی حال/آینده (-am, -san,...) |
بعد زمانی |
گذشته ساده | حال ساده | ساده (بدون پسوند) |
گذشته استمراری | حال استمراری | استمراری (-ır) |
گذشته ابدی | حال ابدی (و آیندهی غیر قطعی) | ابدی (-ar) |
آینده در گذشته | آیندهی ساده | آینده (-acağ) |
گذشته بعید | گذشته نقلی | نقلی (-mış) |
دمنوشت: «حال ساده» به تنهایی در ترکی آذری امروز استفاده نمیشود ولی ترکیبات آن با پسوندهای وجهی مرسوم است
امری بنویسم/بنویس |
آینده در گذشته قرار بود بنویسم |
آینده قطعی خواهم نوشت |
حال ابدی (هرروز مینویسم) آینده غیر قطعی (ممکن است بنویسم) |
حال استمراری مینویسم |
|
Yaz ım | Yaz acağ dım | Yaz acağ am | Yaz ar am | Yaz ır am | Mən |
Yaz | Yaz acağ dın | Yaz acağ san | Yaz ar san | Yaz ır san | Sən |
Yaz sın | Yaz acağ dı | Yaz acağ | Yaz ar | Yaz ır | O |
Yaz ax | Yaz acağ dıx | Yaz acağ ıx | Yaz ar ıx | Yaz ır ıx | Bız |
Yaz ın | Yaz acağ dız | Yaz acağ sız | Yaz ar sız | Yaz ır sız | Sız |
Yaz sınlar | Yaz acağ dılar | Yaz acağ lar | Yaz ar lar | Yaz ır lar | Olar |
حال ابدی در مورد کارهایی که به شکل منظم و مداوم انجام میشوند استفاده میشود. دوباره در فارسی معادل دقیقی برای این زمان وجود ندارد، ولی در انگلیسی مرسوم است بگویند I write که یعنی هر روز یا به شکل مداومی مینویسم. این زمان استفاده دیگری هم دارد به نام «آینده غیر قطعی» که در مقابل «آینده قطعی» از عدم قطعیت رنج میبرد. یعنی در مقابل «خواهم نوشت» (I will write) این زمان یعنی «ممکن است بنویسم» (I would write).
زمان آینده در گذشته، همان طور که از اسمش پیداست بن زمانی آینده را با شناسه گذشته استفاده میکند و به معنای گذشتهای است که تحقق نیافته است. در فارسی معادل دقیقی برای این زمان وجود ندارد، ولی در انگلیسی مرسوم است بگویند I would have written که یعنی قرار بود بنویسم (ولی به هر دلیلی نشد).
صرف شکل امری در ترکی از شناسههای حال/آینده استفاده نمیکند و شناسههای خود را دارد.
گذشته بعید نوشته بودم |
گذشته نقلی نوشتهام |
گذشته استمراری مینوشتم |
گذشته ابدی همیشه مینوشتم |
گذشته ساده نوشتم |
|
Yaz mış dım | Yaz mış am | Yaz ır dım | Yaz ar dım | Yaz dım | Mən |
Yaz mış dın | Yaz ıp/mı(ş) san | Yaz ır dın | Yaz ar dın | Yaz dın | Sən |
Yaz mış dı | Yaz ıp/mış | Yaz ır dı | Yaz ar dı | Yaz dı | O |
Yaz mış dıx | Yaz mış ıx | Yaz ır dıx | Yaz ar dıx | Yaz dıx | Bız |
Yaz mış dız | Yaz ıp/mış sız | Yaz ır dız | Yaz ar dız | Yaz dız | Sız |
Yaz mış dılar | Yaz ıp/mış lar | Yaz ır dılar | Yaz ar dılar | Yaz dılar | Olar |
پسوند بعد زمانی برای گذشته نقلی بنا به لهجه در چند حالت از mış- به ıp- تبدیل میتواند بشود. در روایات آمده این بیشتر در لهجهی تبریز و زنجان است. العهده علی الراوی.
جدول زیر چند وجه مرسوم را در ترکیب با گذشته و حال ساده را طرف میکند. پسوندهایی وجهی با دیگر زمانهای دیگر نیز میتوانند ترکیب شوند (هر چند ممکن است برخی نامعمول باشند). ما برای حفظ صحت عقل خود و شما این فقط سه وجه مرسوم زیر را صرف میکنیم.
+ وجه آرزویی حال ساده کاش بنویسم |
+ وجه اجباری حال ساده باید بنویسم |
+ وجه شرطی حال ساده اگر بنویسم |
|
Yaz (a) am | Yaz malı am | Yaz s(a) am | Mən |
Yaz a san | Yaz malı san | Yaz (sa) san | Sən |
Yaz a | Yaz malı dı | Yaz s(a) a | O |
Yaz ax | Yaz malı ıx | Yaz s(a) ax | Bız |
Yaz a sız | Yaz malı sız | Yaz (sa) sız | Sız |
Yaz a lar | Yaz malı dılar | Yaz s(a) alar | Olar |
+ وجه آرزویی گذشته ساده کاش نوشته بودم |
+ وجه اجباری گذشته ساده باید مینوشتم |
+ وجه شرطی گذشته ساده اگر نوشته بودم |
|
Yaz a[y] dım | Yaz malı[y] dım | Yaz sa[y] dım | Mən |
Yaz a[y] dın | Yaz malı[y] dın | Yaz sa[y] dın | Sən |
Yaz a[y] dı | Yaz malı[y] dı | Yaz sa[y] dı | O |
Yaz a[y] dıx | Yaz malı[y] dıx | Yaz sa[y] dıx | Bız |
Yaz a[y] dız | Yaz malı[y] dız | Yaz sa[y] dız | Sız |
Yaz a[y] dılar | Yaz malı[y] dılar | Yaz sa[y] dılar | Olar |
قسمتی از غنای ترکی به دلیل تنوع پسوندهایی است که روی افعال و اسامی تاثیر میگذارند. پسوندها میتوانند به سادگی افعال را به افعال دیگری با معنای نزدیک تبدیل کنند، از آن اسم بسازند و یا قید. پسوندهایی هم وجود دارند که از اسم، فعل میسازند. قسمتهای بعد گروهی از پسوندهای مرسوم را لیست کرده است. قسمتهای خاکستری پسوندهای کمتر مرسوماند.
برای جلوگیری از سرگیجه حضار، نگارنده در کمال پررویی، پسوندهایی که از افعال اسم میسازند را درز گرفته است. به گمانم بحث پیشرفتهای است در مورد ریشهی کلمات فعلاْ مسکوت بماند به جایی برنمیخورد انشالله. ولی حالا چون اصرار میفرمایید یک چند تایی صفت فاعلی و مفعولی سازنده اضافه شدهاند.
حرف اضافه در ترکی عموماً هویت مستقلی ندارند و به شکل پسوند به کلمات متصل میشوند و به بیشتر دراز شدن کلمات و ایجاد رعب در دل یادگیرنده کمک شایانی میکنند.
-at متعدی کردن (qopatmax = qopmax جدا شدن + at = جدا کردن)
-ız متعدی کردن (qalxızmax = qalxmax بلند شدن + iz = بلند کردن)
-dır متعدی کردن (yandırmax = yanmax سوختن + dir = سوزاندن)
-t متعدی کردن (çürütmək = çürümək فاسد شدن + t = فاسد کردن)
-art متعدی کردن (çıxartmax = çıxmax درآمدن + art = درآوردن)
-ır متعدی کردن (pişirmək = pişmək پخته شدن + ir = پختن)
-ul لازم کردن (yorulmax = yormax خسته کردن + ul = خسته شدن)
-dır اجبار کردن (içdirmək = içmək نوشیدن + dir = نوشاندن)
-uş دوطرفه کردن (guruşmax = gurmax دیدن + uş = دیدار کردن)
-ın عطف به خود کردن (de[y]inmək = demək گفتن + in = با خود گفتن/زیر لب غرغر کردن)
-ıl: مجهول کردن (yazılmax = yazmax نوشتن +il = نوشته شدن)
-ın: مجهول کردن (silinmək = silmək پاک شدن + in = پاک کردن)
-ıb جانشین شناسه در افعال متوالی (aldım geddım -> alıb geddım = گرفتم و رفتم)
-a ترکیب با فعل توانستن (yaza buluram = yaz بن نوشتن + a + buluram میتوانم = میتوانم بنویسم)
-ıx لازم کردن (sınıxmax = sınmax شکستن + ıx = شکسته شدن)
-madan بدون اینکه = (almadan gəlmə= al بن گرفتن + madan + gəlmə بدون اینکه بگیری نیا/تا نگیری نیا = نیا)
-ar-maz حداقل از کاری (alar almaz = al بن گرفتن/خریدن + ar + al بن گرفتن/خریدن + maz = تقریباً هیچ نخریده)
-anda هنگام (görəndə= gör بن دیدن + əndə = هنگام دیدن)
-dıqca در هر بار (aldıqca = al بن گرفتن + dıqca = در هر بار گرفتن)
-araq ضمن (gaçaraq = gaç بن دویدن + araq = ضمن دویدن)
-alı به محض (alalı = al بن گرفتن + alı = به محض گرفتن/همینکه گرفتم)
-kən حین انجام کار (qaçarkən = qaç بن دویدن + ar پسوند وجه ابدی + kən حین = حین دویدن)
-dıqda به محض(çıxdıgda = çıx بن خارج شدن + dıgda = به محض خروج)
-caq به محض (alcaq = al بن گرفتن + caq = به محض گرفتن)
-ban ضمن (aqla[y]aban = agla بن گریه کردن + [y]a واسط + ban = ضمن گریه کردن/گریه کنان)
-a (yaşamax = yaş سن + a + max = زندگی کردن)
-at (qaratmax = qara سیاه + at + max = سیاه کردن)
-ar (göyərmək = göy آسمان + ər + mək = کبود شدن یا سبز شدن)
-aş (yanaşmax = yan کنار + aş + max = نزدیک شدن)
-al (çoxalmax = çox زیاد + al + max = زیاد شدن)
-ılda (taqq صدای تق + ılda + max = صدای تق دادن)
-la (daşlamax = daş سنگ + la + max = سنگ زدن)
-lan (çiçəklənmək = çiçək گل + lən + mək = گلدار شدن/گل دادن)
-da: در (şəhərdə = şəhər شهر + də = şahərdə در شهر) -a: به/تا/برای (kitaba = kitab کتاب + a = به کتاب) -dan از/بهدلیل (evdən = ev خانه + dən = از خانه) -ı را (kitabı = kitab کتاب + ı = کتاب را) -ınan با (Əhmədinən = Əhməd احمد + inən = با احمد)
-lı تر (çoxlu = çox زیاد + lu = زیادتر)
Daha بیشتر (Daha gözəl = Daha بیشتر + gözəl زیباتر = زیبا )
Lap ترین (Lap uca = lap + uca بلندترین = بلند)
-p مبالغه (qap qara = qa دو حرف اول صفت + p + qara سیاه سیاه = سیاه)
-m مبالغه (dum duru = du دو حرف اول صفت + m + duru = شفافِ شفاف)
-şın کمی/متمایل به (qaraşın = qara سیاه + şın = متمایل به سیاه)
-ca کمی/متمایل به (qızılca = qızıl طلا + ca = کمی/متمایل به طلایی)
-ca تصغیر (balaca = bala کوچک + ca = کوچولو)
-sı کمی/متمایل به (uzunsu = uzun دراز + su = کمی/متمایل به بلند)
-ımtıl کمی/متمایل به (sarımtıl = sari زرد + ımtıl = کمی/متمایل به زرد)
-an صفت فاعلی (baxan = bax بن نگاه کردن + an = نگاه کننده)
-qan صفت فاعلی (çalişqan = çaliş بن تلاش کردن + qan = تلاشگر)
-ar صفت فاعلی (yaşar = yaş بن زندگی کردن + ar = جاودان)
-çı صفت فاعلی (işçi = iş بن فعل کار کردن + çi = کارگر)
-mış صفت مفعولی (baxmış = bax بن نگاه کردن + mış = نگاه شده)
-dıq صفت مفعولی (geddiq = ged بن رفتن + diq = رفته شده/طی شده)
-lar ها (kitablar = kitab کتاب + lar = کتابها)
-sız بدون/بی (fikirsiz = fikir فکر + siz = بیفکر)
-lı دارای/با (pullu = pul پول + lu = پولدار)
-lı اهل (təbrizli = təbriz تبریز + li = تبریزی)
-ın مالکیت (Əhmədin = Əhməd احمد + in = احمد -ِ)
-kı که در...هستند... (kitabxanadaki kitablar = kitabkhana کتابخانه + da در + ki + kitab کتاب + lar ها
= کتابهایی که در کتابخانه هستند)
-ıncı اعداد ترتیبی (birinci = bir یک + inci = اولین)
-daş هم (yoldaş = yol راه + daş = همراه)
-ış اسم مصدر (çıxış = çıx بن خارج شدن + ış = خروج)
-lıq اسم مصدر (azadlıq = azad آزاد + liq = آزادی)
-gıl برای قوم و خویش (xalamgıl = xala خاله + am ضمیر ملکی من + gıl = خالهاماینها)
دمنوشت: نگارنده دفاعیهای ندارد که چرا از بین بیشمار پسوند ترکی پسوند قوم و خویشی را به سمع و نظر شما میرساند. نگارنده خاله هم ندارد حتی.
در همان اوایل قضایا نگارنده وعده داد این کلمه غریب Sancılandıranlardanımış (می گویند از آن چیزهایی است که باعث دلدرد میشود) را کمی باز کرده بلکه هیبت مخوف این حضرت کمی تلطیف شود. Sancı یعنی «درد» و اینجا به خصوص یعنی «دلدرد» چون این کلمه طویل عموما با فاعل هندوانه مصرف میشود و بر خاص و عام واضح و مبرهن است هندوانه، علیرغم کلیه صفات مثبتش، همیشه باعث دل درد میشود.
پسوند اول lan- از پسوندهایی است که از اسم فعل میسازد. فلذا Sancılanmax یعنی «دلدرد داشتن». پسوند بعدی dıran- یعنی «باعث چیزی شدن». در نتیجه Sancılandıran یعنی «باعث دلدرد شدن». دو پسوند بعدی ساده هستند. lar- قضیه را جمع میکند (مثل «ها» را فارسی) و dan- یعنی «از». پس Sancılandıranlardan یعنی «از آنهایی که باعث دلدرد میشود». پسوند آخر همان پسوند پر دردسر ımış- است. اگر بخاطر بیاورید این پسوند یعنی عدم قطعیتی در کار است یا همان «گویا». پسوند آخر غایب است چون شناسه حال برای سوم شخص مفرد «» است. پس یک «است» میآید آخر کلمه. پس کل کلمه شد Sancılandıranlardanımış و ترجمهاش «گویا از آن چیزهایی است که باعث دلدرد میشود».
حال اگر فرمایید این قطار کماکان پیچیده است، حق دارید. بالاخره این بیشتر یک بازی زبانی است مثل «دامداری داری رام؟».
از کل قضیهی «ترکیب» (نحو در عربی و Syntax در انگلیسی) فقط صفت/موصوف و مضاف/مضافالیه در زیر آمده است. نگارنده بخش کلیدی دیگری به ذهنش نرسیده است که در حوصله این متن باشد. البته این از ضعف نگارنده است و نه موضوع بحث. لابد این بخش به تدریج تکمیل میشود.
بر خلاف فارسی و همچون انگلیسی، در ترکی صفت و مضافالیه قبل از موصوف و مضاف میآیند. صفت و موصوف بیهیچ پسوندی کنار هم قرار میگیرند ولی مضاف و مضافالیه در جواب ایجاز صفت و موصوف از دو پسوند استفاده میفرمایند.
əziz yar = əziz عزیز + yar یار عزیز = یار
yarın canı = yar یار + ın نشانهی مالکیت + can جان + ı جان یار = کسرهی مضاف
نشانهی مالکیت بخش اجباری مضاف و مضافالیه نیست و در صورتی که مالکیت در مفهوم وجود نداشته باشد، استفاده نمیشود. برای مثال: konsert bileti (بلیط کنسرت).
در بخش هماهنگی اصوات آمده بود که اگر لازم شد دو حرف صدا دار به هم متصل شوند یک y بینشان اضافه میشود. در مضاف و مضاف الیه این قضیه تفاوت دارد و اگر مضاف الیه به حرف صدا دار ختم شود، بین مضاف الیه و پسوند in- یک n اضافه میشود. اگر مضاف به حرف صدا دار ختم شود، بین مضاف و پسوند i- یک s اضافه میشود. برای مثال:
şənbənin gecəsi = şənbə شنبه +[n]in نشانهی مالکیت + gecə شب + [s]i شب شنبه = کسرهی مضاف
خاطر مبارک اگر باشد اگر کلمهای مصوت حاکمش غنچهای بود باید همه اصوات بعدی هم غنچهای میبود. نشانهی مالکیت in- و کسرهی مضاف i- هم از این قانون مستثنا نیستند و بدل به un- و u- میشوند. برای مثال:
yolun uzunu = yol راه + un نشانهی مالکیت + uzun درازا + u درازی راه = کسرهی مضاف
آهنگ Küçələrə su səpmişəm (کوچهها را آب و جارو کردهام) از آهنگهای فولکور ترکی است. خوانندگان مختلفی از جمله رشید بهبوداف، خواننده مشهور آذربایجانی اجرایش کردهاند. هنوز هم خوانندگان جدید اجراهای خود را از این آهنگ ضبط میکنند:
Küçələrə su səpmişəm,
Yar gələndə toz olmasın.
Elə gəlsin, elə getsin,
Aramızda söz olmasın.
Samovara od salmışam,
İstəkana qənd salmışam.
Yarım gedip, tək qalmışam,
Nə əzizdir yarın canı.
Nə şirindir yarın canı
ترجمهی شعر
ترجمهی ابیات به شکل تحتالفظی به هدف آموزش ترکی انجام شده و طبعاً ترجمههای روانتر و زیباتری ممکن است.
Küçələrə su səpmişəm
Küçe (کوچه)
-lər (ها)
-ə (به)
su (آب)
sepmək (پاشیدن - مصدر)
sepmişəm (پاشیدهام - گذشته نقلی)
به کوچهها آب پاشیدهام/کوچهها را آب زدهام
Yar gələndə toz olmasın
Yar (یار)
gəlmək (آمدن)
-əndə (هنگام)
gələndə (هنگام آمدن)
toz (خاک)
olmax (بودن/شدن - مصدر)
olsın (باشد/بشود - امر)
olmasın (نباشد/نشود - نفی)
هنگام آمدن یار خاک نشود
Elə gəlsin, elə getsin
Elə (چنان)
gəlmək (آمدن - مصدر)
gəlsin (بیاید - امر)
getmək (رفتن - مصدر)
getsin (برود - امر)
چنان بیاید و چنان برود
Aramızda söz olmasın
Ara (میان)
Aramız (میانمان)
-da (در)
Aramızda (بینمان)
söz (حرف)
olmasın (نباشد/نشود - نفی)
در میانمان حرفی نباشد
Samovara od salmışam
Samovar (سماور)
-a (به)
od (آتش)
Salmax (انداختن - مصدر)
Salmışam (انداختهام - گذشته نقلی)
به سماور آتش انداختهام
İstəkana qənd salmışam
İstəkan (استکان)
-a (به)
qənd (قند)
Salmax (انداختن - مصدر)
Salmışam (انداختهام - گذشته نقلی)
به استکان قند انداختهام
Yarım gedip, tək qalmışam
Yar (یار)
Yarim (یارم)
Gedmək (رفتن - مصدر)
Gedip (رفته است - گذشته نقلی)
tək (تک، تنها)
qalmax (ماندن - مصدر)
qalmışam (ماندهام - گذشته نقلی)
یارم رفته، تنها ماندهام
Nə əzizdir yarın canı
Nə (چه)
əziz (عزیز)
əzizdir (عزیز است)
yar (یار)
-ın (نشانهی مالکیت)
can (جان)
-ı (کسرهی مضاف)
چه عزیز است جان یار
Nə şirindir yarın canı
Nə (چه)
şirin (شیرین)
şirindir (شیرین است)
yar (یار)
-ın (نشانهی مالکیت)
can (جان)
-ı (کسرهی مضاف)
چه شیرین است جان یار
آهنگ Sarı Gəlin (عروس طلایی) یک ترانهی فولکلور است که در زبانهای مختلف قفقاز و آسیای نزدیک محبوب است. بر روی آهنگش اشعاری به زبان ترکی، ارمنی و فارسی وجود دارد و در مورد ریشهی آهنگ جواب مشخصی وجود ندارد. اجراهای متنوعی از این آهنگ وجود دارد:
در ایران این آهنگ «دامن کشان» شناخته میشود. در سال ۲۰۰۶ حسین علیزاده با همراهی ژیوان گاسپاریان از ارمنستان اجرای ترکی-فارسی-ارمنیای از این آهنگ را اجرا کرد و در آلبوم «به تماشای آبهای سپید» منتشرش کرد:
در ارمنی نام آهنگ Սարի աղջիկ است (خوانده میشود Sari Aghjik) و این هم اجرایی از آن است. این هم اجرای دیگری که توسط دولت کشور آذربایجان به عنوان یک آهنگ ملی با شرکت خوانندگانی از سرتاسر جهان ضبط شده است.
Saçın ucun hörməzlər
gülü sulu dərməzlər,
Sarı Gəlin.
bu sevda nə sevdadır,
səni mənə verməzlər;
neynim aman, aman,
Sarı Gəlin.
bu dərənin uzunu,
çoban qaytar quzunu,
Sarı Gəlin.
nə ola bir gün görəm,
nazlı yarın üzünü;
neynim aman, aman,
Sarı Gəlin.
ترجمهی شعر
ترجمهی ابیات به شکل تحتالفظی به هدف آموزش ترکی انجام شده و طبعاً ترجمههای روانتر و زیباتری ممکن است.
Saçın ucun hörməzlər
Saç (مو، گیسو)
-ın (نشانهی مالکیت)
uc (سر، نوک)
-u (کسرهی مضاف - غنچهای ثقیل)
-[n](u) (را - غنچهای ثقیل)
hörmək (بافتن - مصدر)
hörlar (ببافند - حال ساده)
hörmə[z]lər (نبافند - حال سادهی منفی)
سر گیسو را نبافند
gülü sulu dərməzlər
gül (گل)
-ü (را - غنچهای ظریف)
sulu (تر)
dərmək (چیدن - مصدر)
dərlər (بچینند - حال ساده)
dərmə[z]lər (نمیچینند - حال سادهی منفی)
گل را تر نمیچینند
Sarı Gəlin
Sarı (زرد، طلایی)
Gəlin (عروس)
ای عروس (مو) طلایی
bu sevda nə sevdadır
bu (این)
sevda (عشق، سودا)
nə (چه)
sevdadır (عشق است)
این عشق چه عشقی است
səni mənə verməzlər
sən (تو)
-i (را)
mən (من)
-ə (به)
vermək (دادن - مصدر)
verlər (بدهند - حال ساده)
vermə[z]lər (نمیدهند - حال سادهی منفی)
neynim aman, aman
neynim (چه کنم)
aman (امان)
چه کنم، ای امان ای امان
Sarı Gəlin
Sarı (زرد، طلایی)
Gəlin (عروس)
ای عروس (مو) طلایی
bu dərənin uzunu
bu (این)
dərə (دره)
-[n]in (نشانهی مالکیت)
uzun (دراز، عمق)
-u (کسرهی مضاف - غنچهای ثقیل)
در عمق این دره
çoban qaytar quzunu
çoban (چوپان)
qaytarmax (بازگرداندن)
qaytar (باز گردان)
quzu (بره)
-[n]u (را - غنچهای ثقیل)
ای چوپان! بره (گمشده) را بازگردان
Sarı Gəlin
Sarı (زرد، طلایی)
Gəlin (عروس)
ای عروس (مو) طلایی
nə ola bir gün görəm
nə (چه)
olmax (بودن/شدن - مصدر)
ola(r) (بشود - حال ابدی)
bir (یک)
gün (روز)
görmək (دیدن - مصدر)
görəm (ببینم - حال ساده)
چه شود یک روز ببینم
nazlı yarın üzünü
nazlı (نازنین)
yar (یار)
-ın (نشانهی مالکیت)
üzün(صورت، چهره)
-ü (کسرهی مضاف - غنچهای ظریف)
-[n]ü (را - غنچهای ظریف)
چهرهی یار نازنین را
neynim aman, aman
neynim (چه کنم)
aman (امان)
چه کنم، ای امان ای امان
Sarı Gəlin
Sarı (زرد، طلایی)
Gəlin (عروس)
ای عروس (مو) طلایی
آهنگ Ayrılıq (جدایی) از مشهورترین آهنگهای آذربایجانی است. آهنگ بر اساس شعری از فرهاد ابراهیمی و ساختهی علی سلیمی است. علی سلیمی موسیقیدانی اهل باکو و بزرگشده اردبیل بود. آهنگ بیانگر جدایی آذربایجانیهای دو سوی ارس است، به خصوص بعد از قدرت گرفتن شوروی و کشیدن پردهی آهنین و سیاست شاه، دوستان و خانوادگان دو سو از دیدن هم برای سالها محروم بودند. یکی از مشهورترین اجراهای این آهنگ توسط رشید بهبوداف است:
Fikrindən gecələr yata bilmirəm
Bu fikri başımdan ata bilmirəm
Neyləyim ki, sənə çata bilmirəm
Ayrılıq, ayrılıq, aman ayrılıq
Hər bir dərddən olar yaman ayrılıq
Uzundur hicrindən qara gecələr
Bilmirəm, mən gedim hara gecələr
Vurubdur qəlbimə yara gecələr
ترجمهی شعر
ترجمهی ابیات به شکل تحتالفظی به هدف آموزش ترکی انجام شده و طبعاً ترجمههای روانتر و زیباتری ممکن است.
Fikrindən gecələr yata bilmirəm
Fikr (فکر)
-in (ضمیر ملکی تو)
-dən (از)
Fikrindən (از فکرت)
gecə (شب)
-lər (ها)
yatmax (خوابیدن - مصدر)
yat (بن خوابیدن)
-a (واسط دو فعل متوالی)
bilmax (توانستن - مصدر)
bilirəm (میتوانم - حال استمراری)
bilmirəm (نمیتوانم - حال استمراری منفی)
yata bilmirəm (نمیتوانم بخوابم)
از فکرت شبها نمیتوانم بخوابم
Bu fikri başımdan ata bilmirəm
Bu (این)
fikr (فکر)
-i (را)
baş (سر)
-ım (ضمیر ملکی من)
-dan (از)
başımdan (از سرم)
atmax (انداختن - مصدر)
at (بن انداختن)
-a (واسط دو فعل متوالی)
bilmax (توانستن - مصدر)
bilirəm (میتوانم - حال استمراری)
bilmirəm (نمیتوانم - حال استمراری منفی)
ata bilmirəm (نمیتوانم بیاندازم/بیرون کنم)
این فکر را از سرم نمیتوانم بیرون کنم
Neyləyim ki, sənə çata bilmirəm
Neyləyim (چه کنم)
Ki (که)
sən (تو)
-ə (به)
çatmax (دست یافتن - مصدر)
çat (بن دست یافتن)
-a (واسط دو فعل متوالی)
bilmax (توانستن - مصدر)
bilirəm (میتوانم - حال استمراری)
bilmirəm (نمیتوانم - حال استمراری منفی)
çata bilmirəm (نمیتوانم دست بیابم)
چه کنم که به تو نمیتوانم دست بیابم
Ayrılıq, ayrılıq, aman ayrılıq
Ayrılıq (جدایی)
aman (امان)
جدایی، ای امان از جدایی
Hər bir dərddən olar yaman ayrılıq
Hər (هر)
bir (یک)
dərd (درد)
-dən (از)
olmax (شدن - مصدر)
olar (میشود - حال ابدی)
yaman (بدجنس، جانفرسا)
ayrılıq (جدایی)
از هر دردی جانفرسا(تر) میشود جدایی
Uzundur hicrindən qara gecələr
Uzun (طولانی)
Uzundur (طولانی است)
hicr (هجران)
-in (ضمیر ملکی تو)
-dən (از)
hicrindən (از هجرانت)
qara (سیاه)
gecə (شب)
gecələr (شبها)
از هجرانت شبهای سیاه طولانی هستند
Bilmirəm, mən gedim hara gecələr
bilmax (توانستن، دانستن - مصدر)
bilirəm (میدانم - حال استمراری)
bilmirəm (نمیدانم - حال استمراری منفی)
mən (من)
gedmax (رفتن - مصدر)
gedim (بروم - امری)
hara (کجا)
gecə (شب)
gecələr (شبها)
نمیدانم من شبها کجا بروم
Vurubdur qəlbimə yara gecələr
Vurubmax (زدن - مصدر)
Vurubdur (زد - گذشتهی ساده)
qəlb (قلب)
-im (ضمیر ملکی من)
-ə (به)
qəlbimə (به قلبم)
yara (زخم)
gecə (شب)
gecələr (شبها)
به قلبم شب(ها) زخم زد
محمدحسین شهریار از مهمترین شعرای معاصر ترکی آذری است و منظومه شعر Heydərbabaya salam (سلام بر حیدر بابا) به روایت بسیاری از قلههای ادب ترکی آذری است. این منظومه اولین بار در سال ۱۳۳۲ در تبریز چاپ شد. شهریار این منظومه را به یاد روستای کودکیاش و کوه مجاور آن به نام «حیدر بابا» سرود. شعر در ۱۲۱ بند سروده شده است و اینجا فقط ۶ بند اولش را میخوانید.
دکلمه کل شعر توسط استاد شهریار:
Heydər Baba, ildırımlar şaxanda,
Sellər, sular şaqqıldayıb axanda,
Qızlar ona səf bağlayıb baxanda,
Salam olsun şövkətizə, elizə,
Mənim də bir adım gəlsin dilizə.
***
Heydər Baba, kəkliklərin uçanda,
kol dibindən dovşan qalxıb qaçanda,
Bağçaların çiçəklənib açanda,
Bizdən də bir mümkün olsa, yad elə,
Açılmayan ürəkləri şad elə.
***
Bayram yeli çardaqları yıxanda,
Novruzgülü, qarçiçəyi çıxanda,
Ağ buludlar köynəklərin sıxanda,
Bizdən də bir yad eləyən sağ olsun,
Dərdlərimiz qoy dikəlsin dağ olsun.
***
Heydər Baba, gün dalını dağlasın,
Üzün gülsün, bulaqların ağlasın,
Uşaqlarun bir dəstə gül bağlasın,
Yel gələndə ver gətirsin bu yana,
Bəlkə mənim yatmış bəxtim oyana.
***
Heydər Baba, sənin yüzün ağ olsun,
Dörd bir yanın bulaq olsun, bağ olsun,
Bizdən sonra sənin başın sağ olsun,
Dünya qəzov-qədər, ölüm-itimdir,
Dünya boyu oğulsuzdur, yetimdir.
***
Heydər Baba, yolum səndən kəc oldu,
Ömrüm keçdi, gələmmədim, gec oldu,
Heç bilmədim gözəllərin necoldu,
Bilmez idim döngələr var, dönüm var,
Itginlik var, ayrılık var, ölüm var.
ترجمهی شعر
ترجمهی ابیات به شکل تحتالفظی به هدف آموزش ترکی انجام شده و طبعاً ترجمههای روانتر و زیباتری ممکن است.
Heydər Baba, ildırımlar şaxanda
Heydər Baba (حیدربابا)
Ildırım (صاعقه)
ildırımlar (صاعقهها)
şaxmax (کوبیدن، زدن - مصدر)
şax (بن مصدر)
-anada (هنگامی که/وقتی که)
şaxanda (هنگام زدن/کوبیدن)
حیدربابا، هنگام زدن صاعقهها
Sellər, sular şaqqıldayıb axanda
Sel (سیل)
Sellər (سیلها)
su(آب)
sular (آبها)
şaqqıldamax (خروشیدن - مصدر)
şaqqılda (بن خروشیدن)
-[y]ıb (جانشین ضمیر در فعلهای متوالی)
axmax (مصدر جاری شدم)
ax (بن)
-anada (هنگامی که/وقتی که)
axanda (هنگام جاری شدن)
şaqqıldayıb axanda (هنگام جاری شدن و خروشیدن)
هنگام جاری شدن و خروشیدن سیلها و آبها
Qızlar ona səf bağlayıb baxanda
Qız (دختر)
Qızlar (دخترها)
o(آن)
-[n]a (به)
səf (صف)
bağlamax (بستن - مصدر)
bağla (بن بستن)
-[y]ıb (جانشین ضمیر در فعلهای متوالی)
baxmax (نگاه/تماشا کردن - مصدر)
-anada (هنگامی که/وقتی که)
baxanda (هنگام تماشا کردن)
bağlayıb baxanda (هنگام صف بستن و تماشا کردن)
هنگام صف بستن و تماشا کردن دختران
Salam olsun şövkətizə, elizə
Salam (سلام)
olmax (شدن/بودن - مصدر)
olsun (باشد - امری)
şövkət (شوکت)
-iz (ضمیر ملکی شما)
-ə (به)
şövkətizə (به شوکت شما)
el (ایل، تبار)
-iz (ضمیر ملکی شما)
-ə (به)
elizə (به دست شما)
سلام باشد بر شوکت شما، بر تبار شما
Mənim də bir adım gəlsin dilizə
Mən (من)
-im (ضمیر ملکی من)
Mənim (از آن من)
də (هم)
bir (یک)
ad (اسم)
-im (ضمیر ملکی من)
adım (نام من)
gəlmax (آمدن - مصدر)
gəlsin (بیاید - امری)
dil (زبان)
-iz (ضمیر ملکی شما)
-ə (به)
dilizə (به زبان شما)
یک اسمی هم از من به زبانتان بیاید
Heydər Baba, kəkliklərin uçanda
Heydər Baba (حیدر بابا)
kəklik (کبک)
-lər (ها)
-in (ضمیر ملکی تو)
kəkliklərin (کبکهایت)
uçmax (پرواز کردن - مصدر)
uç (بن پرواز کردن)
-anada (هنگامی که/وقتی که)
uçanda (هنگام پرواز کردن)
حیدر بابا، هنگام پرواز کردن کبکهایت
kol dibindən dovşan qalxıb qaçanda
kol (بته)
-(un) (نشانهی مالکیت)
dibi (زیر، کنار)
-i (کسرهی مضاف)
-[n]dən (از)
kol dibindən (از کنار بته)
dovşan (خرگوش)
qalxmax (برخاستن - مصدر)
qalx (بن برخاستن)
-ıb (جانشین ضمیر در فعلهای متوالی)
qaçmax (فرار کردن - مصدر)
qaç (بن فرار کردن)
-anada (هنگامی که/وقتی که)
qaçanda (هنگام قرار کردن)
qalxıb qaçanda (هنگام برخاستن و قرار کردن)
هنگام برخاستن و فرار کردن خرگوش از کنار بته
Bağçaların çiçəklənib açanda
Bağça (باغچه)
-lar (ها)
-ın (ضمیر ملکی تو)
Bağçaların (باغچههایت)
çiçəklənmax (گل دادن - مصدر)
çiçəklən (بن گل دادن)
-ıb (جانشین ضمیر در فعلهای متوالی)
açmax (باز کردن - مصدر)
aç (بن باز کردن)
-anada (هنگامی که/وقتی که)
açanda (هنگام باز شدن)
çiçəklənib açanda (هنگام گل دادن و باز شدن)
هنگام گل دادن و باز شدن باغچههایت
Bizdən də bir mümkün olsa, yad elə
Biz (ما)
-dən (از)
də (هم)
bir (یک)
mümkün (ممکن)
olmax (شدن/بودن - مصدر)
olsa (اگر باشد - حال ساده با وجه شرطی)
yad (یاد)
eləmax (کردن - مصدر)
elə (بکن - امر)
از ما هم اگر ممکن باشد یک یادی بکن
Açılmayan ürəkləri şad elə
Açılmax (باز شدن - مصدر)
Açıl (بن باز شدن)
-ma (نفی)
-[y]an (پسوند اسم فاعل ساز)
Açılmayan (باز نشده، گرفته)
ürək (دل)
-lər (ها)
-i (را)
şad (شاد)
eləmax (کردن - مصدر)
elə (بکن - امر)
دلهای گرفته را شاد بکن
Bayram yeli çardaqları yıxanda
Bayram (عید)
-(ın) (نشانهی مالکیت)
yel (باد)
-i (کسرهی مضاف)
çardaq (آلاچیق، چارتاق)
-lar (پسوند جمع)
-ı (را)
yıxmax (زمین زدن - مصدر)
-anada (هنگامی که/وقتی که)
yıxanda (هنگام زمین زدن)
هنگام زمین زدن چارتاقها به دست باد عید
Novruzgülü, qarçiçəyi çıxanda
Novruzgülü (گل پامچال)
qarçiçəyi (گل برفی)
çıxmax (درآمدن - مصدر)
-anada (هنگامی که/وقتی که)
çıxanda (هنگام در آمدن)
هنگام درآمدن گل پامچال و گل برفی
Ağ buludlar köynəklərin sıxanda
Ağ (سفید)
bulud (ابر)
-lar (پسوند جمع)
köynək (پیراهن)
-ləri (پسوند ملکی آنها)
-[n](i) (را)
sıxmax (چلاندن - مصدر)
-anada (هنگامی که/وقتی که)
sıxanda (هنگام چلاندن)
هنگام چلاندن پیرهنهای ابرهای سفید (به دست خودشان)
Bizdən də bir yad eləyən sağ olsun
Biz (ما)
-dən (از)
də (نیز)
bir (یک)
yad (یاد)
eləmax (کردن - مصدر)
elə (بن کردن)
-ən (پسوند اسم فاعل ساز)
elə[y]ən (کننده)
sağ (سلامت)
olmax (بودن/شدن - مصدر)
olsun (باشد/شود - امری)
از ما نیز یاد کننده سلامت باشد
Dərdlərimiz qoy dikəlsin dağ olsun
Dərd (درد)
-lər (ها)
-imiz (پسوند ملکی ما)
qoy (بگذار)
dikəlmax (برخاستن - مصدر)
dikəlsin (برخیزد - امری)
dağ (کوه)
olmax (بودن/شدن - مصدر)
olsun (باشد/شود - امری)
بگذار دردهایمان برخیزد کوه شود
Heydər Baba, gün dalını dağlasın
Heydər Baba (حیدر بابا)
gün (خورشید)
dalı (پشت)
-(ı)n (ضمیر ملکی تو)
-ı (را)
dağlamax (داغ کند - مصدر)
dağlasın (داغ کند - امری)
حیدر بابا، خورشید پشتت را داغ کند
Üzün gülsün, bulaqların ağlasın
Üz (صورت)
-ün (ضمیر ملکی تو)
gülmax (خندیدن - مصدر)
gülsün (بخندد - امری)
bulaq (چشمه)
-lar (پسوند جمع)
-ın (ضمیر ملکی تو)
ağlamax (گریه کردن - مصدر)
ağlasın (گریه کند - امری)
صورتت بخندد، چشمههایت گریه کنند
Uşaqlarun bir dəstə gül bağlasın
Uşaq (بچه)
-lar (پسوند جمع)
-un (ضمیر ملکی تو)
bir (یک)
dəstə (دسته)
gül (گل)
bağlamax (بستن - مصدر)
bağlasın (ببندد - امری)
بچههایت یک دسته گل ببندند
Yel gələndə ver gətirsin bu yana
Yel (باد)
gəlmax (مصدر: آمدن)
-əndə (هنگامی که/وقتی که)
geləndə (هنگام آمدن)
vermax (دادن - مصدر)
ver (بده - امری)
gətirmax (آوردن - مصدر)
gətirsin (بیاورد - امری)
bu (این)
yana (سو، طرف)
هنگام وزیدن باد بده بیاورد این سو
Bəlkə mənim yatmış bəxtim oyana
Bəlkə (بلکه)
mən (من)
-im (ضمیر ملکی من)
yatmax (خوابیدن - مصدر)
yatmış (خوابیده - صفت مفعولی)
bəxt (بخت)
-im (ضمیر ملکی من)
oyanmax (بیدار شدن - مصدر)
oyana (کاش/بلکه بیدار شود - حال ساده با وجه آرزویی)
بلکه بخت خوابیدهی من بیدار شود
Heydər Baba, sənin yüzün ağ olsun
Heydər Baba (حیدربابا)
sənin (از آن تو - صفت ملکی)
yüz (صورت)
-ün (ضمیر ملکی تو)
ağ (سفید)
olmax (بودن/شدن - مصدر)
olsun (باشد/شود - امری)
حیدربابا، صورتت سفید باشد
Dörd bir yanın bulaq olsun, bağ olsun
Dörd (چهار)
bir (یک)
yan (کنار)
-ın (ضمیر ملکی تو)
bulaq (چشمه)
olmax (بودن/شدن - مصدر)
olsun (باشد/شود - امری)
bağ (باغ)
olsun (باشد/شود - امری)
چهار کنارت چشمه باشد، باغ باشد
Bizdən sonra sənin başın sağ olsun
Biz (ما)
-dən (از)
sonra (بعد)
sənin (از آن تو - صفت ملکی)
baş (سر)
-ın (ضمیر ملکی تو)
sağ (سلامت)
olmax (بودن/شدن - مصدر)
olsun (باشد/شود - امری)
بعد از ما سرت سلامت باشد
Dünya qəzov-qədər, ölüm-itimdir
Dünya (دنیا)
qəzov (قضا)
qədər (قدر)
ölüm (مرگ)
itim (گمگشتگی)
-dir (است)
دنیا قضا و قدر، مرگ و گمگشتگی است
Dünya boyu oğulsuzdur, yetimdir
Dünya (دنیا)
-([n]ın) (نشانهی مالکیت)
boy (طول)
-u (کسرهی مضاف)
oğul (پسر)
-suz (بی/بدون)
-dur (است)
yetim (یتیم)
-dir (است)
طول/پهنای دنیا (پر از) بیپسر (پسر از دست داده) است، (پر از) یتیم است
Heydər Baba, yolum səndən kəc oldu
Heydər Baba (حیدربابا)
Yol (راه)
-um (ضمیر ملکی من)
sən (تو)
-dən (از)
kəc (جدا)
olmax (بودن/شدن - مصدر)
oldu (شد - گذشتهی ساده)
حیدر بابا، راه من از تو جدا شد
Ömrüm keçdi, gələmmədim, gec oldu
Ömr (عمر)
-üm (ضمیر ملکی من)
keçmax (گذشتن - مصدر)
keçdi (گذشت - گذشتهی ساده)
gəlmax (آمدن - مصدر)
gəldim (آمدم - گذشتهی ساده)
gələmmədim (نتوانستم بیایم - گذشتهی ساده با وجه نتوانستن)
gec (دیر)
olmax (بودن/شدن - مصدر)
oldu (شد - گذشتهی ساده)
عمرم گذشت، نتوانستم بیایم، دیر شد
Heç bilmədim gözəllərin necoldu
Heç (هیچ)
bilmax (دانستن - مصدر)
bildim (دانستم - گذشتهی ساده)
bilmədim (ندانستم - گذشتهی سادهی منفی)
gözəl (زیبا)
-lər (پسوند جمع)
-in (ضمیر ملکی تو)
nec(ə) (چهطور)
olmax (بودن/شدن - مصدر)
oldu (شد - گذشتهی ساده)
هیچ نفهمیدم زیبارویانات چه شدند
Bilmezidim döngələr var, dönüm var
Bilmax (دانستن - مصدر)
Bildim (دانستم - گذشتهی ساده)
Bilme[zi]dim (ندانستم - گذشتهی ساده منفی)
döngə (خم)
lər (ها)
varmax (وجود داشتن - مصدر)
var (وجود دارد/هست - حال ساده)
dönüm (پیچ)
var (وجود دارد/هست - حال ساده)
ندانستم خم هست، پیچ هست
Itginlik var, ayrılık var, ölüm var
Itginlik (گمگشتگی)
var (وجود دارد/هست - حال ساده)
ayrılık (جدایی)
var (وجود دارد/هست - حال ساده)
ölüm (مرگ)
var (وجود دارد/هست - حال ساده)
گمگشتگی هست، جدایی هست، مرگ هست
۱) دستور زبان آذربایجانی، دکتر صمد رحمانی خیاوی، نشر اختر، ۱۳۹۱
۲) آموزش گرامر زبان ترکی آذربایجانی در یک ترم، محمد صادق نائبی، نشر پینار، ۱۳۸۷
۳) بئله اوخو بئله یاز، علی محمدیانی، نشر اختر، ۱۳۹۱
۴) ترکی آذربایجانی در سفر، عباد ممیزاده ینکجه و صابر شیبانی اصل، نشر استاندارد، ۱۳۸۰
۵) قواعد زبان ترکی، میرزا بابا طیب آشتیانی، تصحیح دکتر حسین محمدزاده صدیق، نشر پینار، ۱۳۸۷
۶) خودآموز ترکی آذربایجانی به زبان ساده، بهروز ایمانی، نشر اختر، ۱۳۸۸
۷) حیدربابایه سلام، محمد حسین شهریار، ۱۳۳۲
8) Essentials of Azerbaijani: An Introductory Course, Andrew H. Siegel, University of Texas Austin [Link]
9) Elementary Azerbaijani: (Second Edition) Los Angeles-Istanbul, 2012 [Link]