\n"; ?> میرزا پیکوفسکی

هنگ

- باید از که ترسید سرباز؟
- از آن کس‌که نترسد، دیگر نترسد، قربان.


- فردا چه ساعتی قربان؟
- هر ساعتی که بخواهیم.
- به کدام سو قربان؟
- به هر سو که بخواهیم.
- پس جنگ چه قربان؟
- شاید روزی دیگر.


- اگر کارد به استخوان رسید چاره چیست سرباز؟
- شکلات قربان. اگر‌ نبود گلوله‌ای در شقیقه.


- زندگی نعمت است یا لعنت سرباز؟
- زندگی فقط یک وظیفه است، قربان.


- سرباز، پیروزی اجتناب‌ناپذیر است یا شکست؟
- فقط بلاهت اجتناب‌ناپذیر است قربان.


- چرا هیچ سربازی به سمت دشمن حمله نمی‌کند؟ چرا همه بهت‌زده ایستاده‌اند؟
- چون ما این همه سال فقط برای جنگی آماده شدیم که قرار نبود رخ بدهد، قربان.


- در میانه صحرای بی‌پایان، بی هیچ دشمنی در تیررس، تفنگ را به کدام سو‌ باید نشانه گرفت سرباز؟
- به سوی شما، قربان.


- خط قرمز ما در جنگ چیست سرباز؟
- صلح٬ قربان.


- در مقابل جوخه‌ی تیرباران چگونه باید ایستاد سرباز؟
- خوشبین، قربان.


- قربان، دشمن را چطور تشخیص می‌دهید؟
- شلیک می‌کنم. هر کس افتاد دشمن بوده.


- دشمن اگر به سمتت شلیک کرد چه می‌کنی سرباز؟
- می‌میرم قربان.


- مرد چرا هرگز نباید بگرید قربان؟
- چون اگر بگرید، بر گریه‌اش پایانی نیست.


- سرباز، جنگ واقعیت است یا توهم؟
- فقط شکست واقعیت است قربان. باقی توهمند.


- آخرین سنگر چیست سرباز؟
- غرور، قربان.


- چرا جنگ؟ چرا زندگی را به خوشی نمی‌گذرانیم؟
- چون خوشی روزی تمام می‌شود قربان، جنگ نه.


- قربان همه‌ی نیروهایمان را متفرق کرده‌اند. از تمام موانع گذشته‌اند. مثل باد پیش‌ می‌آیند. تمام شد، هیچ کاری از دست‌مان برنمی‌آید. رسیده‌اند.
- دست‌هایشان، دست‌هایشان را مشت کرده‌اند؟


- غروب شد قربان. فردا چه کنیم؟
- صبر می‌کنیم تا باز غروب شود.


- آجودان!
- بله قربان.
- برگشتند؟
- دیروز هم عرض کردم قربان، برگشتند.
- دشمن در هم شکسته شد؟
- بله قربان.
- ما پیروزیم؟
- پیروزیم قربان.
- پس برگشتند؟
- بله قربان، دیروز عصر برگشتند.
- پس چراغ را خاموش کن بخوابم.
- صبح شده قربان.


- به پیش سرباز!
- گذشت آن روزها قربان.


- آزاد، سرباز.
- بودم.


- وطن، چه‌چیز ماست سرباز؟
- بستگی به موضع دشمن دارد قربان!


- قربان! افراد برای ضدحمله آماده‌اند.
- چند نفر؟
- قربان! با خودتان می‌شویم دو نفر.


- آجودان! وجه افتراق فرمانده و سرباز چیست؟
- اولی کر است دومی کور، قربان.


- اعدامش کنید، قطعه قطعه‌اش کنید، آتشش بزنید...
- بعد چه‌کارش کنیم قربان؟


- سرباز، گزارش بده.
- قربان، ارتش در آماده باش کامل است و نابودی دشمن نزدیک است. فقط اگر پیدا کنیم دشمن روبروی‌مان است یا پشت‌سرمان باقی مسایل حل است.


- قربان، به کدام طرف برویم؟
- یقیناً یا باید به چپ برویم یا به راست.


- قربان، دشمن از پشت حمله کرده است.
- پس به پیش سربازان من.


- سرباز! شمال کدام طرف است؟
- هر طرف شما امر بفرمائید قربان.


- سرباز! پیشروی کنیم یا عقب‌نشینی؟
- قربان، چه اهمیتی دارد؟


- شما در عملیات دیشب در کدام گروهان بودید؟
- آن یکی گروهان، قربان.


صفحه‌ی اول