چندین سال قبل بانو از نگارنده خواسته بود کمی ترکی یادش بدهد. آمدم شروع کنم دیدم حتی نمیدانم اصول اولیه این زبان چیست. تجربهی غریبی است که یک زبان را فقط شنیداری یاد گرفته باشی و هیچ وقت ساختارش یا صرف فعلش را به تو نیاموخته باشند. شنیداری یاد گرفتن طبعاْ فقط در بچگی میشود و بزرگسالی به دست کم مقداری اصول اولیه لازم دارد. نگارنده متوجه شد باید اول اصول اولیه را خودش یاد بگیرد قبل از اینکه به کسی دیگر بخواهد راه و چاه نشان بدهد. کور که نباید عصاکش کور دگر شود.
منابع آموزش ترکی آذری زیاد نیستند، اگر هم باشند چندان در دسترس نیستند. در دنیای آنلاین که چیز دندانگیری پیدا نشد. در دنیای مکتوب منابعی هست ولی بیشترشان برای ترک زبانان نوشته شدهاند و توجهشان بیشتر روی دستور زبان است. مشکل بزرگی که نگارنده داشت و دارد این است که در بسیار موارد توافق نظری بین صاحبنظران نیست. هر کتاب دستور زبان را به شکلی بیان میکند و به خصوص در مورد تعداد زمانها و نوع صرف اختلافات جدی وجود دارد.
این شد آغاز یک مسیر یکی دو ساله نگارنده که سعی کند مخرج مشترکی از منابعی که در دست داشت دربیاورد و راهی پیدا کند برای سادهتر کردن قضیه. ایراد کار این بود که نگارنده علاقمند به زبان است و نه متخصص. مقیم خارج از ایران بودن هم دسترسی به اهل فن را محدود میکند و منابع هم هر چه در سفر به وطن گیر میآمد بود. دست کم میتوانم بگویم تمام تلاشم را برای صحت کار کردهام. کور سوی امیدی دارم که با انتشار این راهنما و گرفتن بازخوردها، بشود به تدریج ایرادهای کار را اصلاح کرد.
خودآموز زبان نوشتن کاری بود ورای تخصص نگارنده. برای همین این راهنما بیشتر ورود به مساله است. سعی کردم کمی از ساختار زبان را در قسمت «دستور زبان» بیاورم. از دوستی شنیده بودم فرانسه را به شوق فهمیدن آهنگهای فرانسوی یاد گرفته بوده. فکر کردم بد راهی نیست. چند شعر فولکور و یک شعر از شهریار را به تفکیک کلمات ترجمه کردم به عنوان راهنما. گمانم خواننده بتواند بسیار از قوانین را از میان همین مصرعها با هوش سرشارش دربیاورد.
همانطور که مفصلتر بحث خواهد شد، ترکی زبان پیوندی است و این یعنی کلمات از ترکیب «پسوند»ها. بخشی از غنای ترکی از تنوع پسوندها میآید. من سعی کردم پسوندهای مرسوم را جمع کنم و پسوندهای کمتر مرسوم با خاکستری کمرنگ آمدهاند. پسوندهایی ادبیتر و قدیمیتر خارج از حوصله این متن بودند.
در مورد خط، تصمیم شاید رادیکالی گرفتم که با حروف لاتین کلمات ترکی را بنویسم. خط همان خط کشور آذربایجان است که به ترکی ما نسبت به ترکی استانبولی شبیهتر است. جدا از اینکه خط را قضیه چندان مهمی نمیدانم، گمانم خواندن کلماتی ناشناخته با حروف لاتین راحتتر است تا خط فارسی. غیر از اینکه چند حرف ترکی معادل دقیق فارسی ندارند و حروف پیشنهادی (و، ؤ، وٚ) میان هزار حرکه گم میشوند (پیشنهاد بهتری هم برای این حروف ندارم هر چند ۋ به نظر خوشگل میآید). القصه اگر به دلیل این انتخاب کماکان نگارنده را مستحق تیرباران میدانید، کار خاصی جز طلب حلالیت از دستم برنمیآید.
دو خط هم در مورد ترکی و آذری: بدون اینکه قضیه را به وطنپرستی و رگ گردن گره بزنیم نگارنده عارض است آذری نام زبانی از خانوادهی زبانهایی هندی-ایرانی است که در آذربایجان، پیش از ورود ترکان مرسوم بوده است. امروزه استفاده از آن بسیار محدود است و فقط به شکل زبان تاتی مرسوم است. از آن سو زبان ترکی در طول سالها خود شاخه شاخه شده است و لهجهی مرسوم در آذربایجان ایران، ترکی آذری است (شاخههای دیگر ترکی استانبولی، ترکمنی، قشقایی و... است). القصه نگارنده با کمی نگرانی اطلاق «آذری» به این زبان را کمی گیج کننده دانسته و «ترکی آذری» را دقیقتر میداند. طبعاْ قضیه تیرباران و حلالیت اینجا نیز حاکم است.
نکته آخر در مورد تفاوت لهجههاست که در مورد اشعار دردسری مجزا است. شعرهای فولکلور قدمتی دارند ورای جدایی کشور آذربایجان از ایران و چون در کار ثبت زبان بسیار پیشتر از ما بودند، ضبط بعضی از اشعار به لهجه ترکی باکو است که با ترکی ما تفاوتهایی در صرف فعل و دیگر جزئیات دارد. نتیجه اینکه علی رغم تلاشهای نگارنده گمانم زبان بین شعرها صد در صد هماهنگ نیست. دست بردن در شعر هم بلاغتی میخواهد که نگارنده در هیچ زبانی دارا نیست.
باقی بقایتان
میرزا
بخش بعدی:
الفبا